|
|
مفهوم ضرورت در نظریۀ اخلاقی آیت الله مصباح یزدی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
مبینی محمدعلی
|
منبع
|
نقد و نظر - 1395 - دوره : 21 - شماره : 4 - صفحه:4 -25
|
چکیده
|
نظریۀ آیتالله مصباح یزدی دربارۀ باید و نبایدهای اخلاقی به نظریۀ ضرورت بالقیاس الی الغیر مشهور است، زیرا خود ایشان بهصراحت بایدهای اخلاقی را بر اساس مفهوم ضرورت بالقیاس الی الغیر تبیین کردهاند. برخی اندیشمندان بر این نظریه اشکال کردهاند که باید اخلاقی نمیتواند تحت مفهوم «ضرورت بالقیاس الی الغیر» قرار گیرد. هدف این مقاله تبیین نظریۀ آیت الله مصباح و بررسی اشکال وارد شده است. این بررسی با روش تحلیل عقلی و رجوع به ارتکازات و شهودات مفهومی انجام شده و با ذکر نمونههای کاربردی بر مدعای مورد نظر استدلال شده است. نتیجه اینکه سخنان استاد مصباح در توضیح این نظریه، بهگونهای است که نمیتواند بیانگر مفهوم ضرورت بالقیاس الی الغیر باشد و اساساً تبیین باید و نباید اخلاقی بر اساس این مفهوم نادرست است. با این حال، بر خلاف نتیجهگیری مستشکل، به صرف این اشکال نمیتوان هرگونه تبیین علّی از باید و نباید اخلاقی را رد کرد، بلکه دیدگاه استاد مصباح را میتوان منعکسکنندۀ ضرورتی دانست که در اصل علّیت بهویژه قاعدۀ سنخیت میان علت و معلول نهفته است. در واقع، اشکال استاد مصباح در این مسئله در نامگذاری این نظریه به «ضرورتبالقیاس الی الغیر» است و برای زیر سوال بردن تبیین علّی او از باید و نباید اخلاقی لازم است راه دیگری پیمود.
|
کلیدواژه
|
اخلاق، باید و نباید، ضرورت بالقیاس الی الغیر، محمدتقی مصباح یزدی
|
آدرس
|
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
mobini2@yahoo.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
The Notion of Necessity in the Ethical Theory of Ayatollah Mesbah Yazdi
|
|
|
Authors
|
Mobini Mohammad Ali Mobini
|
Abstract
|
Ayatollah Mesbah Yazdi’s theory about moral oughts came to be known as the theory of relative necessity (alḍarūra bi lqīyās ila lghayr), because he explicitly accounts for moral oughts in terms of the notion of relative necessity. Some scholars have objected that moral oughts cannot be conceptualized under relative necessity. In this paper, I seek to delineate Ayatollah Mesbah’s theory and examine the above objection. I examine the theory and its objection in terms of philosophical analysis with reference to conceptual intuitions and practical cases. My conclusion is that Ayatollah Mesbah’s remarks cannot be accurately captured in terms of relative necessity, and in fact, it is incorrect to account for moral oughts in terms of this notion. However, unlike the above objection, this does not lead to the rejection of any causal explanation of moral oughts; rather Ayatollah Mesbah’s view can be taken as capturing a necessity which is inherent in the principle of causation, and in particularly, the principle of homogeneity between causes and effects. In fact, the only problem with Mesbah’s view in this issue is the labeling of his view as “relative necessity”. In order to call his causal explanation of moral oughts into question, a different path should be taken.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|