|
|
|
|
قاعده وجود (قاعده فرعیت/استلزام) و نتیجهشدن منطقی درباب دیدگاه ابنسینا
|
|
|
|
|
|
|
|
نویسنده
|
حسینی داود
|
|
منبع
|
حكمت سينوي - 1402 - دوره : 27 - شماره : 70 - صفحه:29 -57
|
|
چکیده
|
قاعده فرعیت/استلزام در سنت فلسفه اسلامی دستکم به دو شکل فهم شده است: ثبوت ب برای الف فرع/مستلزم ثبوت الف است؛ صدق حکم ایجابی الف ب است، صدق حکم الف موجود است را نتیجه میدهد. ابنسینا این قاعده را در شکل دوم آن و در مباحث منطق (کتاب العباره) بحث کرده است. این شکل دوم را قاعده وجود مینامم. دلایلی اقامه خواهم کرد که قاعده وجود ازنظر ابنسینا یک استنتاج منطقی نیست، بلکه یک استلزام متافیزیکی است. برای این منظور تعریفی از نتیجهشدن منطقی از نگاه ابنسینا در چهارچوب امروزین منطق تنظیم میکنم و نشان میدهم طبق این تعریف، قاعده وجود یک استنتاج منطقی نیست. پسازآن، نشان میدهم که اگر تفسیر من از ابنسینا صحیح باشد، آنگاه صورتبندیهای طیف وسیعی از معاصران از گزارههای محصوره نزد ابنسینا نادرست هستند. نیز نشان میدهم که این تفسیر از ابنسینا چگونه میتواند قواعد مرسومی را که او در منطق بهروشنی پذیرفته است (بهخصوص قاعده عکس نقیض موافق) معتبر تلقی کند. تنها معضل قاعده عکس نقیض موافق است. با استناد به برخی متنهای ابنسینا استدلال میکنم که او قائل به عدم یکنواختی تحلیل گزارههاست. برایناساس، قاعده عکس نقیض موافق نیز بدون اشکال پذیرفته خواهد شد.
|
|
کلیدواژه
|
استلزام متافیزیکی، قاعده عکس نقیض، قاعده فرعیت/استلزام، قاعده وجود، نتیجهشدن منطقی
|
|
آدرس
|
دانشگاه تربیت مدرس, گروه فلسفه, ایران
|
|
پست الکترونیکی
|
davood.hosseini@modares.ac.ir
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
the rule of existence (assumption/entailment) and logical consequence on ibn sīnā’s thesis
|
|
|
|
|
Authors
|
hosseini davood
|
|
Abstract
|
the rule of assumption/entailment has been articulated in islamic philosophy at least in two ways: (1) a’s being b assumes/entails a’s existence; (2) that a is b is true entails that a exists is true. ibn sina explores this rule in the latter form in logic (kītāb al-‘ibāra). i call this form the rule of existence. i argue that for ibn sina the rule of existence is not a logical rule but a metaphysical entailment. to this end, i first abstract a definition of logical consequence from ibn sina’s considerations on the subject, using contemporary tools of logic. i then show that, according to this definition, the rule of existence is not logical. after that, i argue that based on my interpretation of ibn sina’s thesis, a number of formalizations of his categorical propositions that are popular in contemporary literature, are fundamentally mistaken. moreover, i show how my interpretation of ibn sina can accommodate almost all the logical rules that he has already confirmed, especially the rule of contraposition. based on exegetical considerations, i argue that ibn sina believes in the non-uniformity of the analysis of propositions. from this, i argue that the rule of contraposition proves to be valid.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|