|
|
وامداری سهروردی به ابنسینا در نظریۀ قیاس
|
|
|
|
|
نویسنده
|
عظیمی مهدی
|
منبع
|
حكمت سينوي - 1399 - دوره : 24 - شماره : 64 - صفحه:137 -153
|
|
|
چکیده
|
نظریۀ قیاس در منطق سهروردی بر سه گونه تبدیل استوار است: 1. تبدیل گزارههای سالب به موجب از طریق عدول محمول؛ 2. تبدیل گزارههای جزئی به کلّی از راه افتراض؛ 3. تبدیل گزارههای ممکن و ممتنع به ضروری بر پایۀ ضرورت بتّات. با این تبدیلها، چهار ضرب شکل اوّل به یک ضرب، چهار ضرب شکل دوم نیز به یک ضرب، و شش ضرب شکل سوم هم به یک ضرب فروکاسته میشوند. درستیِ تکضرب اشراقیِ شکل اوّل را سهروردی اگرچه بدیهی میداند، درستیِ تکضرب اشراقی شکل دوم را با یک قاعده، و درستی تکضرب اشراقیِ شکل سوم را با یک قاعدۀ دیگر به اثبات میرساند. آیا این نظام قیاسی با ارکانی که دارد، چنانکه ضیائی و والبریج میپندارند، یک واگرایی حادّ از منطق ابنسیناست؟ سهروردی تقریباً در همۀ اینها وامدار ابنسیناست. وی ایدهای را که ابنسینا در المختصر الاوسط به صورت کوتاه و گذرا درافکنده است، کامل کرده و در همۀ مراحل تکمیل این ایده نیز از بخشهای مختلف منطق ابنسینا الهام گرفته است. مورد 1 را از همان المختصر الاوسط وام کرده؛ مورد 2، روشی ارسطویی است که در همۀ منطقنوشتههای ابنسینا بهکار رفته؛ و مورد 3، مُلهَم از الشفاء، کتاب القیاس است. افزون بر اینها، قاعدهای که سهروردی با آن درستی تکضرب اشراقیِ شکل دوم را ثابت میکند برگرفته از النجاه است؛ و قاعدهای که با آن درستی تکضرب اشراقی شکل سوم را به اثبات میرساند باز مقتبس از الشفاء، کتاب القیاس است. بدین سان، خطای کسانی چون ضیائی و والبریج، که نظریۀ قیاس سهروردی را یک واگرایی حادّ از نظریۀ قیاس ابنسینا میدانند، آشکار میشود.
|
کلیدواژه
|
منطق سهروردی، منطق ابنسینا، نظریۀ قیاس، عدول محمول، افتراض، ضرورت بتّات
|
آدرس
|
دانشگاه تهران, گروه فلسفه و کلام اسلامی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
mahdiazimi@ut.ac.ir
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Suhrawardi’s Debt to Avicenna in his Syllogistic
|
|
|
Authors
|
Azimi Mahdi
|
Abstract
|
Suhrawari’s syllogistic is based upon the three reductions: (1) the reduction of the negative propositions to positive ones by obversion, (2) the reduction of the particular propositions to universal ones by exposition, and (3) the reduction of the contingent and impossible propositions to necessary ones by definite necessity. Thus, the four moods of the first figure may be reduced to one mood, the four moods of the second figure may be reduced to another one, and the six moods of the third figure may be reduced to a third mood. from these three moods, the first is selfevident in its validity. But Suhrawardi proves the validity of the other two moods by two illuminationistic rules. I will show in this article that Suhrawardi is indebted to Avicenna in all these respects. Obversion is borrowed from Avicenna’s alMukhtasar alAwsat; exposition is an Aristotelian method which Avicenna applies in all of his logical works; the definite necessity and one of the two illuminationistic rules are adopted from his alShifa’: Kitab alQiyas; and the other illuminationistic rule is extracted from his alNajat. So Ziai and Walbridge’s opinion that Suhrawardi’s Syllogistic is a sharp divergence from Avicenna’s Syllogistic will be wrong.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|