اثر بخشی گروه درمانی مبتنی بر آموزش تیپ های شخصیتی Dsm- 5 بر کاهش تعارضات زناشویی

زمینه و هدف : تعارضات زناشویی از مشکلات شایع در میان زوج‌های جوان است. سالانه بسیاری از مراجعات به مراکز روانشناسی به دلیل تعارضات زناشویی است. عدم آگاهی از مهارت‌های برقراری ارتباط، سبک های دلبتسگی، اطلاع ناکافی از خصوصیات شخصیتی همسر، از جمله عوامل پدید آورنده تعارضات است. هدف از این پژوهش تعیین و اثر بخشی گروه درمانی مبتنی بر آموزش تیپ‌های شخصیتی dsm 5بر کاهش تعارضات زناشویی بود. روش بررسی: این پژوهش یک پژوهش شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون‌ پس آزمون بدون گروه کنترل بود، جامعه آماری مورد مطالعه 16 زوج بودند که در دوره زمانی پاییز 1398 جهت کاهش تعارضات زناشویی به اطلاعیه گروه درمانی مراجعه کردند. شرکت کنندگان از طبقات اجتماعی و اقتصادی بالای جامعه بودند و میزان تحصیلات آن‌ها کارشناسی و بالاتر بود. ابتدا زوج‌ها به آزمون تعارضات زناشویی ثنایی پاسخ دادند. سپس تحت آموزش 8 جلسه ای تیپ‌های شخصیت قرار گرفتند که هر جلسه به مدت 1 ساعت بود. اعضاء قبل و بعد از آموزش با پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند.یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی تیپ‌های شخصیت بر کاهش تعارضات زناشویی موثر است. بین میانگین داده‌های پیش آزمون با پس آزمون تفاوت معنی‌داری وجود دارد(002>p و 4.71=)13(=t) به این صورت که میانگین کلی تعارضات زناشویی اعضاء به طور معنی‌داری پس از گروه درمان کمتر از میانگین تعارضات آنها پیش از گروه درمانی بوده است. در تمامی‌خرده مقیاس‌های تعارضات زناشویی پس از اجرای آموزش گروهی تفاوت معنی‌داری دیده می‌شود(0.05>p) به استثناء زیر مقیاس جلب حمایت فرزند و افزایش رابطه با خویشاوندان خود.نتیجه‌گیری: به این ترتیب می‌توان چنین نتیجه گرفت که افزایش آگاهی زوجین نسبت به تیپ شخصیتی یکدیگر و شناخت نقاط قوت و ضعف شخصیتی آنها می‌تواند گام موثری در کاهش تعارضات زناشویی داشته باشد. هم‌چنین تمایل زوجین پس از آگاهی از تیپ‌های شناختی برای پیگیری جلسات درمان فردی و حل تعارضات درون روانی افزایش یافت.

The Effectiveness of Group Therapy Based on DSM-5 Personality Type Training on Reducing Marital Conflicts

Background aim: Marital conflicts are a common problem among young couples. Many visits to psychological centers are due to marital conflicts each year. Lack of knowledge of communication skills, affectionate styles, insufficient knowledge of the spousechr('39')s personality traits are among the factors that cause conflicts. The aim of the present study was to determine the effectiveness of the treatment group based on the training of DSM 5 personality types on reducing marital conflicts. Methods: The present study was a quasiexperimental survey with a pre and posttest without control group design. The statistical population of the study was 16 couples who referred to the group therapy announcement in the fall of 2019 to reduce marital conflicts. The participants were from high social and economic classes of the society and their level of education was bachelor and higher. At first, couples answered the test of marital conflict. Then, the personality types were trained in 8 sessions, each session lasting 1 hour. Members were assessed before and after training with the Sanai Marital Conflict Questionnaire. Data were analyzed using dependent ttest. Results: The results indicated that group training of personality types is effective in reducing marital conflicts. A significant difference was seen between the mean of pretest and posttest data (p <002 and 4.71) (t = 13) so that the overall mean of marital conflicts of members was significantly lower after the treatment group than the mean of their conflicts before the group. Has been therapeutic. There is a significant difference in all subscales of marital conflicts after group training (p <0.05) with the exception of subscale to attract child support and increase relationships with relatives. Conclusion: Thus, it can be concluded that increasing the couplechr('39')s awareness of each otherchr('39')s personality type and recognizing their strengths and weaknesses can be an effective step in reducing marital conflicts. Also, the couplechr('39')s desire increased after learning about cognitive types to follow individual therapy sessions and resolve intrapsychological conflicts.