چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ
|
|
|
|
|
نویسنده
|
فاضلی احمد
|
منبع
|
ذهن - 1396 - شماره : 69 - صفحه:159 -201
|
|
|
چکیده
|
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره بهعنوان دو مولفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمز و هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمز سرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف میشمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی می داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیخته ای از احساسات دینی و ایده های دینی می داند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و بهنحوی بارزتر، بهعنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقمزدن مفاهیم، نظریات و استدلالهای روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریباً نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کامل تر و روشن تر از آن زاده میشوند. بدین سان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناختهای مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
|
کلیدواژه
|
تجربه دینی، تجربه عرفانی، احساس، معرفت بیواسطه، ویلیام جیمز، ویلیام هاکینگ
|
آدرس
|
دانشگاه قم, گروه فلسفه اخلاق, ایران
|
پست الکترونیکی
|
ahmad.fazeli@gmail.com
|
|
|
|
|