رابطه احساسات سرمایه‌گذار، سبک سرمایه‌گذاری و مومنتوم

توجه روزافزون به تاثیر احساسات سرمایه‌گذار بر بازار سهام، گواهی بر اهمیت آن در شکل‌دهی به پویایی بازار است. در بازارهای سرمایه، احساسات سرمایه‌گذاران، از متغیرهای مهمی است که بر نوسانات قیمت بازار سهام، تغییرات قیمت سهام و بازده سهام تاثیر می‌گذارد. در سال‌های اخیر، سبک و راهبرد سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذاران نهادی و غیر نهادی اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرده است؛ به‌ویژه که کشور با بحران‌های سرمایه‌ای و مالی بی‌شماری روبه‌رو بوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه احساس سرمایه‌گذار، سبک سرمایه‌گذاری و مومنتوم می‌باشد. برای آزمون فرضیه‌ها، از مدل رگرسیون چند متغیره استفاده شده‌است. جامعه آماری این پژوهش، 151 شرکت‌ پذیرفته شده در بورس اوراق‌بهادار تهران، طی دوره زمانی 1396 تا 1402 می‌باشد. نتایج فرضیه اول نشان داد که بین احساسات قوی سرمایه‌گذار و سبک سرمایه‌گذاری مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری، رابطه معناداری وجود دارد. نتایج فرضیه دوم نشان داد که بین احساسات ضعیف سرمایه‌گذار و سبک سرمایه‌گذاری مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری، رابطه معناداری و منفی وجود دارد. نتایج فرضیه سوم نشان داد که بین احساسات ضعیف سرمایه‌گذار و سبک سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش بازار، رابطه معناداری وجود دارد. نتایج فرضیه چهارم نیز نشان داد که بین احساسات ضعیف سرمایه‌گذار و سبک سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش بازار، رابطه معناداری وجود دارد. نتایج فرضیه پنجم نشان داد که احساسات قوی سرمایه‌گذار و راهبرد مومنتوم، رابطه معناداری وجود ندارد. نتایج فرضیه ششم نیز نشان داد که احساسات ضعیف سرمایه‌گذار و راهبرد مومنتوم، رابطه معناداری وجود ندارد. می‌توان بیان داشت احساسات سرمایه‌گذار نقش مهمی در بازار سهام ایفا می‌کند و نشان‌دهنده وضعیت عاطفی و باورهای سرمایه‌گذاران است که شامل خوش‌بینی، بدبینی و ترس می‌شود، اما محدود به آن نمی‌شود. سرمایه‌گذاری مومنتوم به‌دنبال بهره‌برداری از نوسانات بازار از طریق گرفتن موقعیت‌های کوتاه‌مدت در سهام در حال صعود و فروش آنها به‌محض مشاهده نشانه‌هایی از نزول است که متعاقباً سرمایه‌گذار سرمایه را به موقعیت‌های جدید منتقل می‌کند.

the relationship between investor sentiments, investment style and momentum

the purpose of this research is to investigate the relationship between perceived tax audit aggressiveness, the quality of tax control frameworks and aggressive tax planning. this research, according to the purpose, application, type of data, quantitative and the method of implementation is descriptive of the correlation type and also the data collection method is of the field type. the statistical population of the present study consists of accountants and auditors in companies admitted to the tehran stock exchange, of which 151 people were selected as the final sample. in this research, from multiple linear regression methods, using s. p. s. s has been used. the findings of the research showed that the increase in perceived tax audit efficiency increases the quality of the tax control framework of companies. an increase in perceived tax audit efficiency reduces the tax planning effort of companies. in relation to the obtained results as well as the researcher s analysis and interpretation, it can be stated that contrary to expectations, our findings show that the perceived increase in tax evasion is not related to a lower level of corporate investment in tax planning. in particular, since our sample mainly consists of large companies with tax departments that have a lot of resources, one potential explanation could be that the resources allocated to tax planning cannot be adjusted quickly. we observe a positive and significant relationship between the quality of corporate tax control frameworks and perceived tax audit negligence. although it is generally very costly for firms to implement internal control frameworks, our results suggest that firms facing a daring tax audit expect the benefits of well-functioning tax control frameworks to outweigh these costs. in addition, perceived tax audit negligence is associated with firms emphasis on the reputation and communication skills of tax personnel and the tax assurance reward.