گذر از تفکر سیستمی به تفکر استراتژیک (تجارب و متدولوژی اجرایی در شرکت ایران خودرو خراسان)

مشکلات جوامع انسانی و سازمانها روز به روز پیچیده تر و حل آنها نیازمند تفکر بهتر است. تصمیم گیری و یادگیری اثربخش در دنیایی با پیچیدگی فزاینده، نیازمند تفکر سیستمی است. هدف تفکر سیستمی بهبود درک ما از ارتباط عملکرد هر سازمان با ساختار درونی و سیاستهای عملیاتی آن است تا از این درک برای طراحی سیاستهای موثر اهرمی استفاده کنیم. موانع و عواملی سبب می‌شود انسان‌ها از تفکر سیستمی دور شوند. تفکر سیستمی تفکری کل‌نگر است در حالی که تکیه صرف بر جزء‌نگری، امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می‌برد. تمرکز بر روی وقایع و به ویژه وقایع ناگهانی، باعث می‌شود انسان الگوی تغییرات درازمدت را که در پشت رخدادها نهفته است درک نکند. از این رو تفکر استراتژیک با سنتز عوامل موثر محیطی و درونی تصویر یکپارچه ای از فضای کسب و کار در ذهن ایجاد می کند و زمینه را برای خلق پاسخ های خلاقانه به نیازهای بازار فراهم می سازد و برنامه ریزی استراتژیک با روشهای تحلیلی،‌ اهداف استراتژیک را به برنامه ها و اهداف کوتاه مدت تبدیل کرده و گامهای لازم برای پیاده سازی استراتژی خلق را فرموله می کند. در این مقاله سعی شده تا مکانیزم و فرایند تدوین استراتژی های کسب و کار را با دو رویکرد تفکر سیستمی و تفکر استراتژی به عنوان یک تجربه عملی و کاربردی در شرکت ایران خودرو خراسان تشریح نماییم و به نتایج حاصل از نگرش و تفکر استراتژیک اشاره نماییم.