تبیین نقش میانجی گری قابلیت یادگیری سازمانی در رابطه بین سرمایه فکری و توانمندسازی روانشناختی کارکنان

امروزه مدل جدیدی از دارایی ها در عرصه سازمانی مطرح شده است و به طور کلی دارایی های سازمان را به دو دسته دارایی های ملموس (مشهود) و ناملموس (نامشهود) تقسیم می کنند. عموما دارایی های نامشهود را سرمایه فکری می نامند و ارزیابی ها نیز به سمت ارزیابی دارایی های نامشهود (سرمایه فکری) گرایش یافته است. سرمایه فکری را می توان اساسی ترین دارایی یک سازمان دانست و سه جزء اصلی آن که اغلب محققین بر آن اتفاق نظر دارند عبارتند از سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری. سرمایه فکری می تواند بر عوامل مختلفی در سازمان همچون قابلیت یادگیری و توانمندی روانشناختی کارکنان تاثیر گذار باشد. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر سرمایه فکری بر توانمند سازی روانشناختی کارکنان از طریق قابلیت یادگیری سازمانی می باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات میدانی و از بعد تجزیه تحلیل، توصیفی – تحلیلی می‌باشد. جامعه آماری مورد استفاده در این تحقیق شامل کارکنان شعب بانک کشاورزی شهر تهران به تعداد 800 نفر می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 260 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات نیز پرسشنامه می باشد و برای بررسی روایی ابزار سنجش از روایی سازه و برای بررسی پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. همچنین آمار استنباطی (شامل آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) برای پاسخ به فرضیه‌های تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس یافته های پژوهش سرمایه فکری بر قابلیت یادگیری سازمانی تاثیر مثبت و معنی دار دارد. همچنین قابلیت یادگیری سازمانی بر توانمندسازی روانشناختی کارکنان تاثیر مثبت و معنی دار دارد و سرمایه فکری از طریق قابلیت یادگیری بر توانمند سازی روانشناختی کارکنان تاثیر مثبت و معنی دار دارد.

studying the mediating role of learning capability in the relationship between intellectual capital and employees’ psychological empowerment

now a days a new model of capital has been mentioned in organizational context that has divided organizational capital into tangible and non-tangible capital (as a intellectual capital) and most of the consideration has been occurred around the second one. intellectual capital is the most fundamental asset of an organization with 3 elements as human capital, structural capital and customer capital. the human capital affects on different factors within an organization such as learning capability and employees psychological empowerment. therefore the purpose of the current research is to investigate the effect of intellectual capital on employees’ psychological capital with the mediating role of learning capability. the current paper follows an applicable research purpose and descriptive-correlative mean. the statistical society of the research was consisted of 800 employees of the agricultural bank working in tehran. on the basis of morgan chart and cochran formula a total of 260 employees were chosen. the content validity and cronbach alpha were taken to investigate the validity and reliability of the research questionnaires. also inferential statistic tests (pearson correlation and multiple regression were taken to test the research hypothesis. the result showed that learning capital has a positive effect on organizational learning capability. also organizational capability has a positive effect on psychological empowerment and the mediating role of the organizational learning capability in the relationship between intellectual capital and employees’ psychological empowerment has been proven.