نظریۀ جورج الیس در مسئلۀ وحی بر مبنای مکانیک کوانتوم

در طول ادوار تاریخی مسئلۀ تبیین فاعلیت الهی در فرآیند وحی، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فیلسوفان دین بوده است و نظریات متعددی در این خصوص مطرح نموده‌اند. با ظهور فیزیک کوانتوم، برخی از دانشمندان و فیلسوفان دین، تلاش نمودند تا تفسیری نوین بر مبنای نظریه مکانیک کوانتومی از فرآیند وحی ارائه نمایند. یکی از نقش‌آفرینان این عرصه جورج الیس است که با بهره‌گیری از مطالعات میان‌رشته‌ای و نظریۀ فاعلیت الهی نانسی مورفی، نظریه‌ای جدید، در ماهیت فرآیند وحی مطرح نموده است. او پس از تبیین نظام سلسله‌مراتبی در پدیده‌های هستی و ترسیم سلسله مراتب موجود در علوم و قرار دادن الهیات در راس سلسله علوم و قرار دادن علم فیزیک در سطح زیرین این سلسله، به تاثیرات علیت بالا به پایین و علیت پایین به بالا پرداخته و معتقد است که با ملاحظه قراردادن چنین سلسله مراتبی، می‌توان به دیدگاه جامعی درباره هستی دست یافت و از این رهگذر، در واقعیت غایی جهان و پدیده‌های مرتبط با آن نظریه‌پردازی نمود. به عبارت دیگر طرح او تفسیری کوانتومی از مسائل الهیاتی است. او با تحلیل علّی رخ‌داده‌های هستی، همواره به سطحی می‌رسد که در آن سطح رخ‌دادهای کوانتومی در جریان است. او معتقد است که فاعلیت الهی در عالم هستی، بر اساس تعیّن بخشی کوانتومی و بدون نقض قوانین طبیعت در جریان است. او به منظور تحلیل فرآیند وحی، فعل و انفعالات ذهن نبی را به فعل و انفعالات کوانتومی تحلیل می‌نماید و معتقد است که خداوند با تعیّن‌بخشی این فعل و انفعالات کوانتومی، پیام وحی را بر ذهن نبی منکشف نموده و ذهن نبی این تاثیرات را پس از تفسیر و صورت‌سازی در قالب تصاویر و اصوات، برای انسان‌ها اعلام می‌دارد.