|
|
تحلیلی بر تعینات سیاسی- اجتماعی انسان شناسی در تاریخ فلسفه اسلامی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
محمدی محمدهادی ,حاجی پور کریمی محمدصادق ,سعیدی ابواسحاقی محسن
|
منبع
|
مطالعات ميان رشته اي تمدني انقلاب اسلامي - 1403 - دوره : 3 - شماره : 10 - صفحه:129 -155
|
چکیده
|
رجوع به تاریخ اندیشه نشان میدهد که همواره مفهوم خدا، انسان و طبیعت سه مفهوم محوری بوده و تقریباً تمامی مکاتب فلسفی، موضعی مشخص راجعبه این سه موضوع و ارتباط آنها با یکدیگر داشتهاند. چنانکه کانت در نقد عقل محض خود وقتی میخواهد به نقادی متافیزیکهای سنتی گذشته بپردازد، دقیقاً به همین سه موضوع بهعنوان سه ایده اساسی متافیزیک بهطورکلی اشاره کرده و آنها را مورد نقادی قرار میدهد. در این میان اما انسانشناسی همواره نسبت به دو مورد دیگر از نوعی تقدم برخوردار بوده است؛ چرا که مسئله انسان، خدا و طبیعت و نسبت آنها با هم، در ابتدا برای انسان مطرح میشده به نحوی که انسان ابتدا توجهی به خودش میکرده و با توجه به فهمی که از خویش داشته، به دو حوزه دیگر التفات پیدا میکرده است. در دوره جدید، انسان موقعیت ممتازی نسبت به سایر موجودات یافته و در قامت سوژه و دائر مدار عالم ظهور یافته است و این موقعیت جدید منجر به شکلگیری جهان سیاسی- اجتماعی مدرن شدهاست. اما انسانشناسی در جهان سنت و بهویژه سنت فلسفه اسلامی معنا و جایگاهی کاملاً متفاوت داشته و در طول تاریخ فلسفه اسلامی، تحولات مفهومی ژرفی را پشتسر گذاشته است. این پژوهش درصدد است با استفاده از دادههای کتابخانهای و به روش تحلیلی-توصیفی، ضمن بررسی این تحولات مفهومیِ انسانشناسی در تاریخ فلسفه اسلامی، بهویژه به تعینات سیاسی-اجتماعی این انسانشناسیهای گوناگون بپردازد. در این پژوهش نشان داده میشود که انسانشناسی که در ابتدا در فلسفه فارابی کاملاً متاثر از اندیشهی یونانی براساس تبعیت از مدینه (یا حیات اجتماعی در اندیشه فارابی) تعریف میشد، در اثر تحولات فلسفه اسلامی و بهویژه تحت تاثیر اندیشه عرفانی، معنایی کاملاً متفاوت در قالب انسان به مثابه محور قوس صعود و نزول و عالم اکبر به خود میگیرد و در نهایت در فلسفه ملاصدرا صورت پخت و فعلیت یافته خود را مییابد، که در آن با توجه به جایگاه عرفانی انسان و نحوهی تجرد منحصربه فرد آن، در حوزه اندیشه سیاسی اجتماعی این حکم متعین میشود که باید همانگونه که عالم ظاهر در انقیاد و تبعیت از عالم باطن است، اندیشه سیاسی-اجتماعی نیز به مثابه امر جزئی که با تغییر شرایط و اقتضائات تاریخی کاملاً دگرگون میشود، باید در ذیل شریعت نبوی به مثابه امر کلی تعریف و اندراج گردد.
|
کلیدواژه
|
انسان کامل، نبوت، اجتماع، ملاصدرا
|
آدرس
|
دانشگاه علامه طباطبایی(ره), ایران, دانشگاه امام حسین(ع), ایران, دانشگاه یاسوج, دانشکده ادبیات و علوم انسانی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
mosaeidi1991@gmail.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
an analysis of political-social determinations of anthropology in the history of islamic philosophy
|
|
|
Authors
|
mohammadi mohammad hadi ,hajipour karimi mohammad sadegh ,saeedi mohsen
|
Abstract
|
identity differentiation in the daily life of iranians is still ongoing and prevalent, and identity boundaries and the resulting conflicts represent the present (in the foucaultian sense) of the issue of the present research; in such a way that the moments of dual formation of “iranianity and islam” as the determining frameworks of identity discourses are the criterion and basis of the aforementioned differentiation (the history of the present). accordingly, based on foucault’s theoretical-methodological framework, the central question of the present article is: when and through what mechanisms did identity differentiation based on the duality of “iranianity and islam” as the organizing cores of the power-knowledge system in iran become a problem for iranians, and what basically happened that iranians’ identification based on the aforementioned duality became problematic? in other words, if we were to refine the question from an archaeological perspective, if this duality had not emerged, would this identity differentiation still exist among iranians today? and in that case, would it be possible to imagine a different kind of discourse than the one we are currently facing? (event). this identity differentiation in contemporary iranian historiography is, in fact, the product and consequence of the “dualistic” historiography and discourses of mirza fathali akhundzadeh and mirza agha khan kermani (degree zero). akhundzadeh and kermani are the main carriers, figures, and agents of the formation of the discursive formulation of “identity differentiation” based on the duality of “iranianity and islamicity.” this article attempts to explain, using foucault’s theoretical-methodological framework, how this discursive formulation was formed and the accumulation and density of the statements surrounding it through the connection of concepts, topics, and strategies (discursive formulation). the duality of “iranianity and islamism” dates back to the pre-constitutional period and the writings and writings of mirza fathali akhundzadeh and mirza agha khan kermani.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|