|
|
استعاره های مفهومی و واژه های مربوط به اعضای بدن در مقایسه با اشعار حافظ
|
|
|
|
|
نویسنده
|
اعیانی وجیحه ,واعظی هنگامه
|
منبع
|
دومين همايش ملي ادبيات تطبيقي؛ پارسي، عربي و انگليسي - 1401 - دوره : 2 - دومين همايش ملي ادبيات تطبيقي؛ پارسي، عربي و انگليسي - کد همایش: 01220-30013 - صفحه:0 -0
|
چکیده
|
از دیددگاه شناختی ، « استعاره » درک یک حوزۀ مفهومی بر اساس حوزۀ مفهومی دیگر است. در زبانشناسی شناختی، استفاده از اعضا و فیزیک بدن به عنوان منبعی برای مفهوم پردازی فرهنگی مفاهیم روزمره بسیار مورد توجه است . در مفهوم سازی «اعضای بدن» در غزلیات حافظ، از کدام مفداهیم مبدا کم گرفته شده است؟کدام یک از ابزارهای شناختی چهارگانه گسترش، پیچیده سازی، در قلمروی زبان شناسی و شعرشناسی شناختی بهره گیری از ابزار استعاره در کالبدی شدن تجارب بشری همواره مورد توجه بوده است. در این رابطه، اندامهای بدن همواره به عنوان یک حوزه ی مبدا در امر ساختارپردازی استعاری مفاهیمی متنوع در اغلب زبانها لحاظ می شده اند و در این امر از الگوهای فرهنگی هر زبان بهره برده اند. مطالعات زبانشناسی شناختی به استفاده از اندامهای بدن به عنوان منبعی در مفهوم پردازی فرهنگیِ بسیاری از مفاهیم روزمره، توجه ویژه ای داشته است. به بیانی دیگر، در مکتب زبان شناسی شناختی و به دنبال آن در مکتب شعرشناسی شناختی، یکی از حیطه هایی که زبان به بهترین شکل در آنجا تعامل بین شناخت و فرهنگ و زبان را بازتاب میدهد، استفاده از عبارات و الفاظی مانند «چشم نیکی داشتن» است که به اندامهای بدن اشاره دارد. در ساختار استعاره ها گاهی اجزای حوزة اندام های بدن در ابتدا خود به شکل حوزه ای مقصد تحت امر مفهوم پردازی عینیت می یابند؛ سپس به عنوان حوزه ای مبدا، در مفهوم پردازی و ساختاربخشی به مفاهیم انتزاعی ایفای نقش می کنند. برای مثال، در استعارة «دل از چیزی کندن» در ابتدا استعارة «دل ظرف امید است» با استفاده از طرحوارة تصویری «ظرف» شکل میگیرد که به مفهوم «دل» عینیت میبخشد؛ سپس استعارة «قطع امید کردن، دل کندن است» برای توصیف مفهومی انتزاعی تر یعنی «قطع امید» صورت میپذیرد.نگاشتهای میان حوزه ای در یک استعارة مفهومی مانند «زندگی سفر است»مانند ممکن است به شکل عبارتهای استعاری خسته اند «انسانها مسافران متعارف خسته اند»یا عبارت های نو مانند «ما در بزرگراه عشق میتازیم» نمود یابند. این عبارتهای نو عبارتها در ساخت خود از منابع لغوی حوزة مبدا بهره میگیرند. ویژگی متعارف بودن به این معناست که استعاره های یک جامعة زبانی خاص ابزار مفهومی مشترک در دست اعضای آن جامعه است؛ به همین دلیل این نظام استعاری باید دارای نگاشت هایی معین بین حوزه های مبدا و مقصد باشد. در نگاه اول، این ویژگی با نو، تخیلی و ویژه بودن استعارة شعری سازگاری ندارد؛ ولی ازدیدگاه زبانشناسی شناختی، واقعیت اینگونه نیست؛ زیرا از این دیدگاه، استعارة شعر حاصل خلاقیت شاعر در استفاده از همان نظام استعاری مشترک بین افراد جامعه است. به گفتة لیکاف: «استعارة شعر اصولاً بسطی از نظام متعارف روزمرة ما از تفکر استعاری است» ؛ بنابراین «خلاقیت فردی همیشه در یک چارچوب مفهومی که از طریق جامعه وضع شده شکل میگیرد » براساس این، میتوان ادعا کرد آفرینش و درک استعارة ادبی بر شناخت استعارة معمول بنا شده و «مطالعة استعارات بدیع در ادبیات بسطی از مطالعة استعارات روزمره است.»
|
کلیدواژه
|
استعاره های مفهومی، واژه های مربوط، اعضای بدن، در اشعار حافظ
|
آدرس
|
, iran, , iran
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|