تاثیر داستان‌های هانس کریستین آندرسن و ژول ورن بر هوش معنوی کودکان

تقویّت هوش معنوی کودک را به تلاش برای دستیابی به اهداف وجودی خود و کسب ارزش ها سوق میجدهد. هر اثر ادبی که در دنیا خلق می شود، ویژگی های منحصر به خود را دارد و سبک و روش ارائه ایده و خلّاقیّت های نویسندگان با توجه به تفاوت روانی و فکریشان متفاوت است. هانس کریستین آندرسن و ژول ورن، دو نویسنده با سبک‌ها و موضوعات مختلف در زمینه ادبیّات کودک هستند. آثار هر یک از این دو نویسنده به تنهایی میجتواند یک منبع غنی و موثر برای انتقال ارزشجهای معنوی به نسل‌های آینده باشد. هدف پژوهش حاضر تاثیر داستان های هانس کریستین آندرسن و ژول ورن بر هوش معنوی کودکان است و به روش توصیفی -تحلیلی میجباشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که آندرسن و ژول ورن سعی می کنند به خاطر وجود عواطف و احساسات در کودک، آثار خود را به نحوی به نگارش درآورند که از جهتی به دلیل وجود این عواطف، نشانه های سرگرم کننده داشته باشد و از جهتی دیگر، رویاپردازی و آینده نگری و امید را در وجود کودکان رشد دهند و به سلامت جامعه کمک کنند. از نظر هوش معنوی، هر دو نویسنده به کودکان ارزش‌ها و آموزه‌های معنوی ارائه می‌دهند و بر اهمیّت برای تربیت و رشد فکری و اخلاقی کودکان تاکید دارند، اما با روی کردهای متفاوتی این اهداف را تحقق می‌بخشند.