>
Fa   |   Ar   |   En
   بررسی و نقد شکاکیت از تمثیل غار، مغز در خمره و شکاکیت فرانوین  
   
نویسنده اجرایی فاطمه
منبع اولين همايش ملي « واقع‌گروي معرفتي در فلسفه اسلامي و چالش‌هاي پيش‌روي آن» - 1402 - دوره : 1 - اولین همایش ملی « واقع‌گروی معرفتی در فلسفه اسلامی و چالش‌های پیش‌روی آن» - کد همایش: 02230-71195 - صفحه:0 -0
چکیده    انسان همواره به دنبال شناخت دنیای پیرامون خود بوده است و یکی از دغدغه‌های همیشگی او تطابق ادراکاتش با واقعیت است و در این راستا خطاهای ادراکی او را نگران کرده و سوالاتی را برای او ایجاد می‌کرد و همین امر زمینه شکاکیت را فراهم آورد. شکاکیت دیدگاه‌هایی را شامل می‌شود که به نحوی امکان دستیابی به معرفت را انکار می‌کنند و در طول اعصار، تقریرهای متفاوتی داشته است و موارد زیادی را در بر می‌گیرد اما با بررسی عمیقتر می توان گفت که بسیاری از این تقریرها، شباهت‌هایی به هم داشته و مسئله یکسانی را مطرح می‌کنند. در قرن پنجم پیش از میلاد پس از دوره شکاکیت و عدم اعتماد به واقع با ظهور سقراط و ستایش دانایی، نوعی تقریر از شناخت و رسیدن به واقع توسط شاگردش افلاطون مطرح گشت که هر چند جزم‌گرا بوده و در مقابل سوفسطائیان قلمداد می‌شد اما کیفیت رسیدن به واقعی که برای انسان تصویر می‌کرد موجب آن گردید که برخی تقریر های شکاکانه از آن داشته و شکاکیت آکادمی را در قرن های بعد به دنبال آورد. افلاطون در تمثیل غار، انسان ها را در غل و زنجیر تصور می‌کند و شناخت همه آدمیان را ناشی از سایه مجسمه‌هایی که بر روی دیوار غار افتاده است دانسته و کسی را دارای شناخت حقیقی می داند که بتواند از این غل و زنجیر رهایی یافته و به بیرون غار برود و شناخت حقایق و مثل را به نظاره بنشیند؛ و به طور کلی شناخت حقیقی را به عالم مثل اختصاص می‌دهد. امروزه به علت رشد علوم شناختی و فلسفه ذهن و مادی انگاشتن علم و ادراک نیز برخی تقریرهای شکاکانه از علم و شناخت رشد یافته است. از جمله آن، مثال مغز در خمره است که توسط پنتام مطرح گشته است. در این تمثیل بیان می‌شود که اگر فردی مغز انسان را در یک حالت شناور و متصل به دستگاه‌های رایانه ای قرار دهد و با ایجاد تکانه‌های سعی در القای ادراک به آدمی داشته باشد آیا شناخت قابل اطمینانی برای انسان قابل رخ دادن است؟ و از کجا می‌توان به این اطمینان رسید که هم اکنون ما در چنین حالتی نباشیم؟ تمثیل غار و مثال مغز در خمره از زوایایی به هم شباهت دارند به این ترتیب که هر دو واقعیت را متعلق علم انسان نمی‌دانند و انسان را تحت سلطه و سیطره توسط رایانه ها یا در غار و غل و زنجیر توصیف می‌کنند که از واقعیت تنها به شبحی از آن نائل می‌آیند. البته تفاوت‌های اساسی هم در مبادی و پیش فرض‌ها و هم در تقریر آن دو وجود دارد و یکی از مهم‌ترین آن ها مسئله ایست که در شکاکیت فرانوین و در مثال مغز در خمره مطرح می‌شود که به طور کلی حصول شناخت برای همه آدمیان مورد تردید قرار گرفته و ثمره آن نوعی شکاکیت افراطی است که برای انسان راهی را به سوی واقع قائل نیست اما در تمثیل غار انسان می‌تواند با دیالکتیک و سیر عقلانی رشد کرده و از بند غل و زنجیر رهایی یابد و به سوی واقعیت بیرون ازغار رفته و حقایق را به نظاره بنشیند. در فلسفه اسلامی پیرامون تطابق عین و ذهن بحث های عمیقی مطرح شده است به این ترتیب که در ابتدا با طرح وجود ذهنی و اثبات یکسانی ماهیت ذهنی با خارجی این امر را حل می‌کردند اما بعد از صدرا و قبول اصالت وجود این مسئله به شیوه دیگری حل گردید و آن هم نظریه تطابق عوالم است که از مبانی و مباحث صدرایی قابل برداشت بوده و توسط فلاسفه نوصدرایی قرائت کاملی از آن گشته است. بر این اساس هر چه برای نفس انسان حاصل می گردد دارای رتبه ی بالاتری از حقایق خارجی ست و با حمل حقیقه و رقیقه قابل حمل بر آن است و وجود برتری از واقعیت خارجی است که منطبق با اصول تشکیک و وحدت وجود است. با اثبات این امر می توانیم به این نتیجه برسیم که تکانه های مغزی که برای حصول علم در انسان وجود دارد و حتی سایه هایی که درتمثیل غار موجب علم انسان ها می شوند همگی رقیقه هایی از وجود اعلی هستند که برای انسان حاصل می گردد و هر کس به اندازه قوت و قدرت وجودی خویش می تواند به وجود برتر و بالاتری از وجودات مادی خارجی دست پیدا کند که در مراتب طولی کاملا بر هم تطابق دارند.
کلیدواژه شکاکیت، تمثیل غار، مغز در خمره، تطابق عوالم.
آدرس , iran
پست الکترونیکی ejraeii.f@gmail.com
 
     
   
Authors
  
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved