اقتصاد در گرداب و نسبت آن با فقر معرفت اقتصادی

به‌کارگیری تئوری‌های اقتصادی برای تحلیل پدیده‌ها و پیش‌بینی جریان‌های قیمتی، تولیدی و مبادله‌ای در اقتصادهای گوناگون از جمله روش‌های ممدوح و کارآمد در عرصه فعالیت‌های اقتصادی محسوب می‌شود. باوجوداین، رصد و ادراک چگونگی‌های حاکم بر اقتصادهای دچار مشکل و گرفتار در گرداب سوءتخصیص منابع و مسبب فقر و بی‌عدالتی نشان‌دهنده آن است که کارآمدی متصور تئوری‌های اقتصادی در آنها از قابلیت حل مسائل برنیامده و امکان برون‌رفت از گرداب‌های عدم تعادل بسیار مشکل شده است.دراین مقاله ما ریشه ا ین پدیده و استمرار عدم تعادل ها را با وجود استفاده از تئوری های اقتصادی، در فقر معرفتی کاربران و تحلیلگرانی معرفی مینماییم که به دلیل واقف نبودن به خاستگاه محی طی تئور ی های اقتصادی، به کاربرد آنها بدون عنایت به تفاوت محیطی و شرایط اقتصادی مولد تئوری های اقتصادی با یکدیگر مبادرت نموده اند. مسئله مورد تحقیق با استفاده از استدلال و به کارگیری مصادیق مرتبط در اقتصاد ایران مطرح خواهد شد و طی آن فقر معرفتی در تئوری های اقتصادی از جمله عوامل گرفتار آمدن اقتصاد ایران در گرداب های عدم تعادل و ماندگاری آن معرفی خواهد شد. معرفت شناسی، محیط شناسی، رهگیری میزان اثربخشی جهان بینی و ایدئولوژی مذهبی در جوامع مسلمان و ضرورت استفاده از تاریخ پیدایش تئوری ها در علوم رفتاری از نتایج این پژوهش تلقی میشود.