اثربخشی پول بر اقتصاد از نظر مکاتب مختلف اقتصادی

مکاتب مختلف اقتصادی دیدگاه های متفاوتی در مورد اثرگذاری سیاست پولی بر اقتصاد دارند و سیاست های پولی بسیاری از اهداف اقتصادی مانند افزایش اشتغال و تولید ناخالص داخلی، ثبات قیمت ها و حل مشکل رکود اقتصادی را تحت تاثیر خود قرار می دهند. به همین جهت در این مقاله به روش مروری به بررسی دیدگاه های مکاتب مختلف در مورد اثربخشی پول بر اقتصاد پرداخته می شود. اقتصاددانان کلاسیک همچون اسمیت و سِی بر این عقیده بودند که پول در بلندمدت خنثی و بی اثر است زیرا تعادل اشتغال کامل یک پدیده بلندمدت بوده و در صورت عدم دخالت دولت هیچ دلیلی برای پیدایش تورم و رکود اقتصادی وجود ندارد. کینزین ها در سیاست پولی، هدف میانی را نرخ بهره قرار داده و معتقد به اثرگذاری سیاست پولی از مجرای تغییر نرخ بهره بودند. کلاسیک های جدید معتقد هستند که افزایش حجم پول فقط در کوتاه مدت می تواند بر تولید ناخالص ملی اثر محسوس داشته باشد، ولی در میان مدت و بلندمدت، افزایش حجم پول فقط اثر تورمی دارد. آن ها معتقدند که تلاش سیاست‌گذاران و ایجاد نوسانات پولی به منظور تغییر سطح تولید نه تنها بی اثر خواهد ماند، بلکه سیاست‌های فعال پولی نیز در مقایسه با سیاست نرخ ثابت رشد پول، به افزایش نوسانات تولید می انجامد. برخلاف تفکر کلاسیک های جدید مبنی بر به بن بست رسیدن انقلاب کینزی، اقتصاددانان کینزی یا کینزین های جدید بر این باورند که تحلیل ها و سیاست‌های کینزی همچنان پاسخگوی مسائل اقتصادی جاری می باشد. عمده اشکال نظریه‌هایی مثل نظریه کینزی، مکتب اصالت پول، نظریه کلاسیک های جدید و نظریه چرخه های تجاری واقعی، فقدان درک کلی از تاثیر اصول اقتصاد خرد در نظام‌های مالی و عدم توجه به نقایص بازار تامین مالی است. این نظریه‌ها تنها بر نقش تغییرات انتظارات و سیاست‌های دولت به منزله علت چرخه‌های تجاری تاکید دارد، اما نظریه‌های جدید تامین مالی در چهارچوب الگوی کینزین‌های جدید توسعه پیدا کرده است.