|
|
تحلیل فضایی جداییگزینی اجتماعی- فضایی در بافتهای ناکارآمد شهری موردکاوی: محلۀ قیطریه کلانشهر تهران
|
|
|
|
|
نویسنده
|
یزدان نیاز امیرحسن ,بهزادفر مصطفی ,دانشپور عبدالهادی
|
منبع
|
اقتصاد و برنامه ريزي شهري - 1402 - دوره : 4 - شماره : 1 - صفحه:158 -179
|
چکیده
|
مقدمه تصمیمهای عجولانه مدیریتی، مدیریت شهری غیرمتخصص و نبود مطالعات دقیق در طرحهای توسعه، در شهرها و بهخصوص کلانشهرها، منجر به به وجود آمدن محلههایی با بافت ناکارآمد شده است. یکی از عواقب این تصمیمها، ایجاد مسئلهای به نام جداییگزینی در محلههای شهری است که به جدایی گروههای مختلف جمعیتی منتج شده است که این مسئله میتواند باعث کاهش تعاملات اجتماعی - اقتصادی ساکنان محلههای اطراف آن، کاهش ورود بخش سرمایهگذاری برای توسعۀ این بافتها، تغییر نگرش در بیشتر شهروندان نسبت به انتخاب فضای سکونتی خود، مهاجرت ساکنان اصلی و ورود جمعیت غیربومی به بافت و ایجاد مشکلات فراوان برای ساکنان بافت یادشده میشود. در نتیجۀ این جداییگزینی، تماسهای میان اعضای این طبقۀ فقیر، زیاد و ارتباط بین طبقهای، کاهش مییابد و با کاهش طبقۀ متوسطِ ساکن در بافت ناکارآمد، نابهنجاریهای اجتماعی در محلهها شدید میشود. بافت فرسودۀ واقع در محلۀ قیطریه با جمعیتی حدود 3 هزار نفری، واقع در بافت قدیمی این محله است. دلیل انتخاب محلۀ قیطریه، وجود فرسودگی بافت در بخشی از محله و هستۀ مرکزی آن و وجود ویژگیهای اقتصادی – اجتماعی یکسان در دو قسمت محله (محدودۀ بافت ناکارآمد و بقیه محله) است. البته، توجه به اهمیت محله به عنوان عنصر پایۀ نظام شهرسازی در مبانی و مباحث برنامهریزی شهری و میزان رضایت شهروندان از محل سکونت و مشارکت آنها در روند بهبود محلهها و نبود توجه کافی در این زمینه، اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق را چندین برابر میکند. در این راستا، با وجود مسائل متعدد در این بافتها، بررسی مسئلۀ ارتباط این نوع بافتها با مسئلۀ جداییگزینی فضایی – اجتماعی، میتواند از مهمترین مسائل محلههای شهری تلقی شود. بنابراین، در این پژوهش، به بررسی جداییگزینی کالبدی و اجتماعی در بافت فرسوده و ناکارآمد محلۀ قیطریه تهران پرداخته میشود. مواد و روش روش تحقیق در مطالعۀ حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری دادههای تحقیق از اطلاعات موجود در بلوکهای آماری سال 1395 شهر تهران، دادههای طرح تفصیلی و پرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی نحوۀ توزیع و پراکنش پدیدههای اجتماعی و فضایی کالبدی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی مدلهای مختلفی تعریف شدهاند. مدل میانگین نزدیکترین همسایگی، مدل خودهمبستگی فضایی محلی موران و مدل تحلیل لکههای داغ و سرد از جملۀ این مدلها هستند که در این پژوهش به کار گرفته شدهاند. ابزار تحلیل خودهمبستگی فضایی آمارۀ موران نیز الگوی توزیع فضایی عوارض و پدیدهها را با در نظر گرفتن همزمان موقعیت مکانی و خصیصههای درونی این عوارض ارزیابی میکند. مدل میانگین نزدیکترین همسایگی هم از جمله آزمونهای خوشهبندی است که برای تعیین الگوی پراکندگی پدیدهها از آن استفاده میشود. براساس این روش، شاخصی به نام rn (میزان مجاورت) به دست میآید که دامنۀ آن بین عدد صفر تا 2/15 متغیر است. این شاخصِ پراکندگی، نحوه و چگونگی الگوی توزیع فضایی پدیدهها و عناصر را در محدودۀ مطالعاتی بیان میکند. یافتهها در این قسمت از پژوهش برای سنجش جداییگزینی، از 30 شاخص در سه بُعد اقتصادی با شش شاخص، بعد اجتماعی- جمعیتی با 15 شاخص و بعد کالبدی- فیزیکی با نه شاخص استفاده شده است. شاخصهای مورد استفاده برای سنجش جداییگزینی بعد اقتصادی از بلوکهای آماری سرشماری نفوس و مسکن 1395 استفاده شده، عبارتاند از: نرخ اشتغال، بار تکفل، نرخ فعالیت، نرخ اجارهنشینی، نرخ مالکیت و نسبت جنسی اشتغال. برای سنجش طبقات بعد اقتصادی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل به بلوکهای آماری در arcgis pro 3.0 پیوست شد و با استفاده از روش طبقهبندی چندکی طبقهبندی گروههای جمعیتی انجام شد که 34/6 بلوک در طبقۀ پایین، 32/7 درصد در طبقۀ متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقۀ بالا واقع شدهاند. طبق مدل موران، به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشهای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. برای جداشدگی بُعد اجتماعی 15 شاخص استفاده شده است، که چهار شاخص حس تعلق، آرامش و سکون، روابط اجتماعی و اعتماد، از طریق پرسشنامه محاسبه شده و 11 شاخص دیگر (نرخ سواد، بعد خانوار، نسبت جنسی، تراکم جمعیت، نسبت مهاجرنشینی، نسبت طلاق، نسبت جنسی سواد، نسبت جنسی جمعیت محصل، درصد سالمندان، نسبت جنسی سالمندان، نسبت زنان سرپرست خانوار) از طریق محاسبۀ شاخصها روی بلوکهای آماری سرشماری نفوس و مسکن محاسبه شدهاند. برای سنجش طبقات بُعد اجتماعی- جمعیتی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوکهای آماری در arcgis pro 3.0 متصل و با استفاده از روش طبقهبندی چندکی اقدام به طبقهبندی گروههای جمعیتی شده است که 34/6 بلوک در طبقۀ پایین، 32/7 درصد در طبقۀ متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقۀ بالا واقع شدهاند. میزان شاخص موران جهانی برابر 0/007 و الگوی توزیع نیز تصادفی است. برای سنجش طبقات بُعد کالبدی فضایی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوکهای آماری در arcgis pro 3.0 مرتبط و با استفاده از روش طبقهبندی چندکی، اقدام به طبقهبندی گروههای جمعیتی شده است؛ که 34/6 بلوک در طبقۀ پایین، 32/7 درصد در طبقۀ متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقۀ بالا واقع شدهاند. بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بعد کالبدی- فضایی خوشهای است و شاخص موران برابر 0/008 است.نتیجهگیری در بُعد اقتصادی، بین شش شاخص مورد مطالعه وزن نرخ اجارهنشینی برابر 0/354 دارای بیشترین وزن و نرخ فعالیت با وزن 0/052 دارای کمترین وزن است. بر اساس شاخصهای اقتصادی 34/6 بلوک در طبقۀ پایین، 32/7 درصد در طبقۀ متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقۀ بالا واقع شدهاند و طبق مدل موران به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشهای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. بر اساس خروجی وزندهی مدل ahp از شاخصهای مورد بررسی در بُعد اجتماعی- جمعیتی، نسبت مهاجرنشینی با وزن 0/171 دارای بیشترین وزن و شاخص بُعد خانوار با وزن 0/019 دارای کمترین امتیاز است. در بُعد کالبدی- فیزیکی 11 شاخص بررسی شد، که شاخص فرسودگی قطعات دارای بیشترین امتیاز و اثر آن برابر 0/224 است و خانوار در واحد مسکونی با ارزش 0/028 دارای کمترین ارزش در جداییگزینی شده است. از مجموع بلوکهای محله که 34/6 بلوک در طبقۀ پایین، 32/7 درصد در طبقۀ متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقۀ بالا واقع شدهاند و بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بُعد کالبدی- فضایی خوشهای است و شاخص موران برابر 0/008 است.جداییگزینی بعد اجتماعی- جمعیتی شاخصهای تکگروهی در بُعد یکنواختی برابر میانگین آن در سطح محله برابر 0/6 است، در واقع در مرز ورود به جداشدگی بالا واقع شده است. از نظر سطح جداشدگی طبقۀ متوسط با امتیاز 0/6964 در رتبۀ اول و طبقۀ بالا با امتیاز 0/6776 در رتبۀ دوم و طبقۀ پایین با امتیاز 0/658 در رتبۀ سوم جداشدگی قرار دارند. به طور کلی، میانگین این شاخص برای هر سه طبقه برابر 0/67 است. از نظر دستهبندی ایسلند و همکاران در طبقۀ بالا واقع شده است؛ اما چون فاصلۀ کمی با 0/6 دارد، کمی فراتر از حد آستانه قرار دارد. اما بر اساس شاخص آنتروپی که میانگین آن برابر 0/18 است و چون کمتر از 0/3 است، جداییشدگی در سطح پایینی اتفاق افتاده است. شاخص جینی نیز برابر 0/683 است و چون بالاتر از 0/6 است، جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده است. بیشترین جداشدگی در طبقۀ متوسط با امتیاز 0/697 و در رتبۀ دوم طبقۀ بالا با امتیاز 0/68 و طبقۀ پایین به نسبت با میزان کمتر جداشدگی مقدار آن برابر 0/66 است و در تمامی سطوح شاخص آتکینسون نیز جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده و میانگین شاخص نیز برابر 0/678 است.
|
کلیدواژه
|
بافتهای ناکارآمد ,تحلیل فضایی ,جداییگزینی ,محلۀ قیطریه
|
آدرس
|
دانشگاه علم و صنعت ایران, دانشکدۀ معماری و شهرسازی, ایران, دانشگاه علم و صنعت ایران, دانشکدۀ معماری و شهرسازی, گروه شهرسازی, ایران, دانشگاه علم و صنعت ایران, دانشکدۀ معماری و شهرسازی, گروه شهرسازی, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
analysis of social-spatial separation space in inefficient urban contexts (case study: qaitarieh neighborhood of tehran metropolis)
|
|
|
Authors
|
yazdanniaz amirhasan ,behzadfar mostafa ,daneshpour abdolhadi
|
Abstract
|
introduction hasty management decisions, non-specialist urban management, and the lack of detailed studies in development plans in cities and especially metropolises have led to the creation of neighborhoodswith inefficient textures. one of the consequences of these decisions is the creation of a problem called segregation in urban neighborhoods, which has resulted in the separation of different population groups, which can reduce the socio-economic interactions of the residents of the neighborhoods. around it, there is a decrease in the entry of the investment sector for the development of these contexts, a change in the attitude of most citizens towards choosing their residentialspace, the migration of the main residents, and the entry of non-native population into the contextand creating many problems for the residents of the said context. as a result of this separation, thecontacts between the members of this poor class are high and inter-class communication decreases,and with the decrease of the middle class living in the inefficient context, the social anomalies in the neighborhoods become severe. the dilapidated fabric located in qaitarieh neighborhood with a population of more than 3 thousand people is located in the old fabric of this neighborhood.the reason for choosing qaytarieh neighborhood is the existence of fabric deterioration in a part of the neighborhood and its central core and the existence of the same socio-economic characteristics in two parts of the neighborhood (inefficient fabric area and the rest of the neighborhood).of course, paying attention to the importance of the neighborhood as the basic element of the urban planning system in the basics and issues of urban planning and the level of satisfaction ofcitizens with their residence and their participation in the improvement process of neighborhoods and the lack of sufficient attention in this field, multiplies the importance and necessity of doing this research. in this regard, despite the existence of many problems in these contexts, investigating the relationship between these types of contexts and the issue of social-spatial segregation can be considered one of the most important issues of urban neighborhoods. therefore, in this research, physical and social separation is investigated in the worn-out and inefficient context of qaitarieh neighborhood of tehran.
|
Keywords
|
inefficient tissues ,qaytarieh neighborhood ,selection-separation ,spatial analysis
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|