کرونا به مثابه کاتالیزور تغییر در نظام آموزش رسمی: کاربست نظریه تعادل گسسته در سیاست گذاری آموزشی

کرونا تقریبا تمامی جنبه های شخصی و ساحت های اجتماعی زندگی افراد را در دوران کنونی در سراسر جهان تحت الشعاع قرار داده و تاثیرات شگرف و پر دامنه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و... را به همراه داشته است. از حیث مقوله نظام آموزش رسمی، طبق برآوردها یک میلیارد نفر، اعم از معلم و متعلم (در معنای عام آن ها)، در سرتاسر جهان امروز به درجاتی از آموزش اضطراری راه دور در جهت رفع نیازهای شخصی و حرفه ای خود پناه برده اند. در این راستا پژوهش فعلی کوشیده است تا برای فهم بهتر ابعاد و زوایای مختلف و نیز روشن ساختن ماهیت تغییرات آموزشی این بیماری همه گیر با بهره گیری از نظریه تعادل گسسته به بررسی و کنکاش پیرامون ارتباط کرونا و نظام آموزش رسمی بپردازد و متعاقب کاربست چنین رهیافتی به این پدیده بی سابقه، از منظر تغییرات آموزشی پیام ها و پیامد های اتخاذ چنین رویکردی را برای سیاست گذاران و خط مشی گذاران تبیین و تشریح نماید. یافته های این کاربست نظریه حاکی از آن است که زمینه جهت اتخاذ سیاست های «گریز از مرکز» و نیز خط مشی گذاری از کف (پایین به بالا) مناسب است و اتخاذ چنین خط مشی هایی می تواند منجر به کنش گری و مشارکت بیشتر معلمان – اعم از معلمان مدارس و استادان دانشگاه – در تصمیم سازی ها و برانگیختن توان نوآورانه آ ن ها شود.