مطالعه ی عوامل اجتماعی فرهنگی مرتبط با تغییر ساختار قدرت در خانواده (نمونه ی موردی: زنان متاهل شهر شیراز)

خانواده در طول تاریخ دچار تغییراتی شده است. این تغییرات اجتماعی حاصل از انقلاب صنعتی با ایجاد تغییر در نقش های اجتماعی زنان و مردان موجب دگرگونی در ساختار قدرت در خانواده ها شده است .شرایط موجود نظام مردسالاری سنتی را مطرود می داند و در جستوجوی هرچه بیش تر برابری قدرت میان زن و مرد است. این خواسته تا حدی برآورده شده است و پیش رفته است. همچنین نظام دموکراتیزه شدن روابط خانواده بیش تر به سوی سنتی مردسالاری رو به تضعیف نهاده است. هدف از انجام این پژوهش مطالعه ی عوامل اجتماعی _ فرهنگی مرتبط با تغییر ساختار قدرت در خانواده است. تحقیق به روش پیمایشی و داده ها از یک نمونه ی 600 نفری از زنان متاهل ساکن شهر شیراز که به شیوه ی نمونه گیری طبقه بندی سهمیه ای انتخاب شدند، از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. این پژوهش بر اساس تئوری منابع (بلاد و ولف) طرح ریزی می شود. این رهیافت مشهور در مورد قدرت در خانواده فرض می کند زوجی که منابع برتر و ارزشمندی دارد در روابط خانوادگی دارای قدرت برتر است. نتایج نشان می دهد بین تحصیلات پاسخگو، والدین و همسرش، طبقه ی اقتصادی اجتماعی، پذیرش ارزش های دینی در باب خانواده، عزت نفس، استفاده از رسانه های جمعی و دینداری با متغیر وابسته-ی ساختار قدرت ارتباط معناداری وجود دارد.