|
|
«تعریف «خدا، همبستهی ضروریِ استدلال بر وجود/عدم او: مقایسهی دو رویکرد غربی و اسلامی به استدلال کیهانشناختی
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920127932.1399.1.1.49.9
|
نویسنده
|
صادقی علی
|
منبع
|
همايش بينالمللي «عقلانيت، خداباوري و خداناباوري» - 1399 - دوره : 1 - همایش بین المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» - کد همایش: 99201-27932
|
چکیده
|
یدهی محوری مقاله این است که هر استدلالی که برای اثبات/رد وجود خدا اقامه میشود، بر مفروضاتی متکی است که یکی از مهمترینِ آنها، تصور و تعریفی از خداست که در بُن آن استدلال نهفته است. نهتنها بین ادیان وحیانی و ادیان غیروحیانی تصور واحدی از خدا وجود ندارد، بلکه در میان ادیان وحیانی نیز تصور و تعریف واحدی از خدا وجود نداشته و دایرهی این تنوع تا حدی است که برخی از این تصورات و تعاریف، غیرقابلجمعاند.ازاینرو، استدلالهای مختلفی که بر اثبات/رد وجود خدا اقامه میشود، یا ردیههایی که برای هر یک از استدلالها آورده میشود، لزوماً استدلال یا ردیهای عام و شامل نخواهد بود که هر نوع خداباوری/خداناباوری را دربربگیرد. مثلاً، اگر استدلال 1 مبتنی بر تعریف «الف» از خدا باشد، و استدلال 2 مبتنی بر تعریف «ب» از او، آنگاه تایید یا رد استدلال 1 بدین معنا نیست که لزوماً وجود خدایی با تعریف «ب» نیز اثبات یا رد شده است. در حقیقت، پیش از بررسی اعتبار یا عدم اعتبار هر یک از این استدلالهای مفروض، باید این پرسش مقدماتی را بررسید که در این استدلالها از «کدام» خدا سخن گفته شده، و کدام تصور از او (و معطوف به کدام سنت دینی-الهیاتی) مبنای استدلال قرار گرفته است. پاسخ این پرسش است که مشخص میسازد که آیا قوت و ضعف آن استدلال مفروض به خدایی که در قالب سایر تعاریف و تصورات طرح میشود نیز تسری مییابد یا خیر. بهطور خلاصه، ایدهی مبنایی این مقاله این است که یک استدلال و برهان مفروض بر وجود/عدم خدا، نسبت به همهی سنتهای دینی-الهیاتی بیطرف نبوده و لذا به تایید یا رد خدایِ همهی آنها منجر نمیشود.برای پیشبرد این ایدهی اصلی، این مقاله بر استدلال کیهانشناختی بر وجود خدا متمرکز خواهد بود و از میان صورتهای مختلف این استدلال، تقریر ویلیام کریگ را درنظر گرفته و آن را با رویکرد مرتضی مطهری به این نوع استدلال مقایسه خواهد کرد.در صورتبندی کریگ (اینکه: 1- هر چیزی که پا به عرصهی وجود مینهد، وجودش نیازمند یک علت است، و 2- جهان پا به عرصهی وجود نهاده است، و 3- بنابراین جهان برای وجودش نیازمند یک علت است) (craig, 1979, 63) ، که بهتصریح خود او مقدمهی دوم مقدمهی اصلی است (craig, 1979, 65)، سلسلهی وقایع و رخدادهای درونجهانی دنبال میشود تا به نقطهای در آغاز آن منتهی شود. تلاش کریگ برای اثبات این است که جهان نقطهی آغازی دارد و چون چنین است، ضرورتاً باید علّتی برای این نقطهی آغازین وجود داشته باشد. توضیحات او نشان میدهد که او در پی نقطهی «زمان»ی آغاز جهان است، و اگر استدلال او کارآ باشد، خداوندْ علّتی است که در سرآغاز زمانی جهان قرار گرفته و به سایر اجزاء و رخدادهایی که در پی او میآیند سامان و وجود میبخشد. مرتضی مطهری اما اولاً میان تلقی علمی از علیت و تلقی فلسفی از آن فرق میگذارد (مطهری، 1396، 896)، و ثانیاً با تمایز میان معنای زمانی و معنای ذاتی از «حدوث» جهان (مطهری، 1393، 340)، با حدوث زمانی جهان مخالفت کرده و تلقی صحیح از رابطهی علّی خدا و جهان را بر مبنای حدوث ذاتی توضیح میدهد. گذشته از این، او قول به آغاز زمانی جهان را بیمعنا میداند (مطهری، 1396، 1052-1053).اگرچه برخی توضیحاتی که کریگ برای دفاع از مقدمات استدلالاش ارائه کرده مختصراً مورد ملاحظهی انتقادی قرار خواهد گرفت، ولی هدف اصلی آن است که با مقایسهی این دو رویکرد متفاوت به استدلال کیهانشناختی، ایدهی محوری مقاله را صورتی مشخصتر و ملموستر بخشیده، و بتوانم به این نتیجه نائل شوم که نه اثباتشدنِ خدای کریگ کمکی به اثبات خدای مطهری میکند و نه رد استدلال کریگ، به رد خدایی که مطهری معرفی میکند منتهی میشود، زیرا این دو، تلقیهایی متفاوت و متعارض از خدا دارند. در بررسی استدلالهایی که بر وجود/عدم خدا اقامه میشوند، بهجای شباهتهای ظاهری باید به تفاوتهای بنیادین توجه کرد. عدم التفات به این تفاوتها، موجب خلطهایی خواهد شد که سایر موضوعات فلسفهی دین نیز از آن بینصیب نمیماند.
|
کلیدواژه
|
تعریف خدا ,استدلال کیهانشناختی ,علّیت ,کریگ ,مطهری
|
آدرس
|
موسسه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|