خداباوری و خداناباوری: صورتبندی ویتگنشتاینی یک «خطای معناشناسیک»
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920127932.1399.1.1.144.4
|
نویسنده
|
کریمی ترشیزی احسان
|
منبع
|
همايش بينالمللي «عقلانيت، خداباوري و خداناباوري» - 1399 - دوره : 1 - همایش بین المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» - کد همایش: 99201-27932
|
|
|
چکیده
|
خداباوری و خداناباوری، از نظرگاه مباحثات معاصر، اغلب بهمنزلهی گزارههایی دانسته میشوند که بیانگر وجود یا عدموجود خداوند هستند؛ به بیان دقیقتر، «باور به اینکه خداوند وجود دارد» و در مقابل، «باور به اینکه خداوند وجود ندارد». بهمعنایی بازهم دقیقتر، سخن بر سر محتوای گزارهای یک باور است، و نه خود آن بهمنزلهی یک گرایش گزارهای، حالتی روانشناسیک، و یا کنش التفاتی آگاهی نظری-تاملی؛ و از این رو، مباحثهی میان خداباوران و خداناباوران بیشتر بر گرد صدق و کذب آن محتوای گزارهای دور میزند، و استدلالهایی که هر یک در توجیه موضع خود از این نظر، اقامه میکنند. اما این بحث اغلب صورت جدلی پیدا میکند، و آمیخته است به انواع مغالطات منطقی اغلب غیرصوری، اعم از ربطی و ابهامی. نگارنده در اینجا قصد ندارد که استدلالهایی را که هر یک از دو جانب بر درستی موضع خود یا نقد موضع رقیب اقامه میکنند و مغالطاتی را که در این ضمن مرتکب میگردند یکیک برشمرد و معلوم گرداند؛ بلکه از دیدگاه وی، ریشهی این نزاع را اصلاً باید در امر بنیادیتری نهفته دانست، و آن «خطایی معناشناسیک» است که بر همهی این مغالطات مقدم داشته شده است، و خود از «خلط مقولی» میان دو قلمرو متمایز زبان و معنای زبانی سرچشمه میگیرد: زبان ارجاعی و زبان عاطفی. مختصهی اصلی که این قلمروها را از یکدیگر جدا میکند، «معنای معنا» است که در هر یک از این دو قلمرو صورت متفاوتی میگیرد. برای بیان دقیقتر این تفاوت، از تمایزی مفهومی بهره خواهیم گرفت که پال گرایس (paul grice) میان «معنای گوینده» و «معنای جمله» نهاده است: در قلمرو زبان ارجاعی میتوان این دو را، با اندکی تقریب، بر هم منطبق دانست، حال آنکه در قلمرو زبان عاطفی اساساً چنین انطباقی وجود ندارد. بههرروی، خلط این دو قلمرو میتواند به مناقشات و مجادلات بیپایانی بیانجامد که در بحث خداباوری-خداناباوری نمود بارزی دارد. بهگمان نگارنده، بهترین صورتبندی این خطای معناشناسیک را میتوانیم در رسالهی منطقی-فلسفی ویتگنشتاین بیابیم، بهخصوص در نظریهی تصویری معنا و تمایز مفهومی مهمی که بر اساس آن میان گفتنی و ناگفتنی گذارده شده و بهیک معنا مهمترین و کانونیترین آموزهی رساله بشمار میرود. وی در رساله نه تنها حدود قلمرو زبان ارجاعی و مختصات معناشناسی آن را به دقت معلوم کرده، بلکه تمایز فوق را از سطح کابردهای زبانی عمیقتر برده و آن را در سطح منطق ذاتی زبان به صورت تمایز میان قلمروهای گفتنی و ناگفتنی، صورتبندی کرده است. همچنین بر پایهی مختصاتی که او از قلمرو زبان ارجاعی و معناشناسی آن بدست داده، به روشنی معلوم میشود که گزارههای متافیزیکی، از جمله دو گزارهی «خدا وجود دارد» و «خدا وجود ندارد» فاقد ویژگیهای گزارههای ارجاعیاند و بیرون از چارچوب تعریفشدهی زبان ارجاعی قرار میگیرند، و از این رو، برخلاف گزارههای علمی، اساساً نمیتوانند مورد نفی و اثبات باشند.
|
کلیدواژه
|
خداباوری ,خداناباوری ,معناشناسی ,ویتگنشتاین ,زبان عاطفی ,زبان ارجاعی
|
آدرس
|
دانشگاه علامه طباطبایی, ایران
|
|
|
|
|
|
|