ارزیابیِ نقدهایِ ابنِ رشد بر روشِ خداشناسیِ «متصوّفه»
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920127932.1399.1.1.138.8
|
نویسنده
|
فرهادی حسین ,زمانی مجید
|
منبع
|
همايش بينالمللي «عقلانيت، خداباوري و خداناباوري» - 1399 - دوره : 1 - همایش بین المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» - کد همایش: 99201-27932
|
چکیده
|
ابنِ رشد بههدفِ گزارش و نقدِ روشِ خداشناسیِ «متصوّفه»، دو ادعا به آنان نسبت میدهد: یک-روشِ خداشناسیِ «متصوّفه» میانهای با روشهایِ نظری ندارد. دو-معرفتْ تنها با پیراستنِ نفس از شهوت، و با القاء از جانبِ خداوند شکل میگیرد. او معتقد است، تنها دلیلِ صوفیان بر این دعاویْ ظاهرِ آیاتی از قرآن است؛ امّا ظواهرِ آیاتِ یادشده برایِ اثباتِ مقصودشان بسنده نیست. ابنِ رشد معتقد است، یک روش برایِ آنکه موجّه و مقبول افتد، باید توامان از سه مولّفهیِ عمومیّت، سازگاری با ظواهرِ قرآن، و سازگاری با چارچوبِ منطقِ ارسطویی بهرهمند باشد. ازنظرِ او؛ روشِ «متصوّفه» هیچیک از سه مولّفهیِ گفتهشده را ندارد. در این مقاله ما استدلال میکنیم که اگر فرضاً گزارشی که ابنِ رشد از مدعایِ «متصوّفه» عرضه میکند، دقیق باشد؛ آنگاه، اولاً میتوان از مُدّعایِ نسبتدادهشده به صوفیان، صورتبندیِ منطقی و نظری ارائه داد؛ صورتبندیای که با پیشفرضهایِ روششناختیِ ابنِ رشد سازگار باشد. ثانیاً ظواهرِ آیاتِ استنادشده به یکسان میتواند هم مُدعایِ صوفیان را اثبات نماید و هم مُدعایِ ابنِ رشد را. ثالثاً ابنِ رشد در ظهوریابیِ خود از آیاتِ قرآن به شکاکیّتِ معناشناختی دچار میشود، ازاینرو نمیتواند ازپسِ تبیینِ هیچ آیهای برآید. رابعاً روشِ تاویلِ ابنِ رشد، تاویل براساسِ مبانیِ فلسفهیِ ارسطویی، نیز نه عمومیّت دارد و نه با ظواهرِ قرآن سازگار است. بنابراین، وجهِ اختصاصِ تاویل به فیلسوفان و سلبِ حقِ تاویل از «متصوّفه» در گزارشِ فیلسوفِ قرطبه مشخّص نیست. خامساً ابنِ رشد بینِ «اطلاق» و «عمومیّت» خلط کرده است. «روشِ متصوّفه» روشی عام است، امّا مطلق نیست، بلکه مانندِ همهیِ روشها مقیَّد به شرایط خاصّی است، و هرکه بدان شرایط ملتزم گردد، میتواند به نتایجی که «متصوّفه» بر روشِ خود بار میکنند، دست یابد. ما همچُنین استدلال آورده ایم که روششناسیِ ابنِ رشد بر مبانیِ معرفتشناختیِ او مبتنی است و مبنایِ معرفتشناختی ابنِ رشد چند پیشفرض دارد: (1) معرفتِ صحیح را باید با قرارگرفتن درفرآیندِ صورتهایِ قیاسیِ منطقِ ارسطویی دنبال کرد. (2) نتیجهیِ مترتّب بر فرآیندِ قیاسِ ارسطویی یقینآور است. (3) معرفت تنها درصورتی معتبر است که یقینی باشد. پس، (1) روشِ مطلوب، روشی است که ما را به معرفتِ یقینی برساند. (2) دستیافتن به معرفتِ یقینی از راهِ نظر حاصل میشود، نه عمل. (3) فعالیّتِ نظری منحصر در شیوهیِ اندیشیدنی است که ارسطو عرضه کرده است، و دیگراقسامِ فعالیّتهایِ نظری پذیرفتهشده نیست. نتیجهای که ابنِ رشد میگیرد آن است که، هر روشی باید سرانجام به یقین منجر شود، و رَسیدن به یقین با ارسطوییاندیشیدن امکانپذیر خواهد شد. امّا ما در نقدِ مبانیِ معرفتشناختیِ ابنِ رشد استدلال کرده ایم که اولاً روشهایِ نظری منحصر در روشی که ابنِ رشد عرضه میدارد، نیست. ثانیاً از مدعایِ «متصوّفه» نیز میتوان صورتبندیِ منطقیِ مرکّب از مقدّمات و نتیجه بهدست داد. ثالثاً روشِ منطقِ ارسطویی خودْ عمومیّت ندارد، و تنها مخصوص به فیلسوفانِ ارسطویی نظیرِ فیلسوفِ قرطبه است.
|
کلیدواژه
|
الهیّاتِ ابنرشد ,الهیّاتِ «متصوّفه» ,روشِ خداشناسی ,معرفتشناسیِ روانشناختی
|
آدرس
|
دانشگاه مفید, ایران, دانشگاه تهران, ایران
|
|
|
|
|
|
|