>
Fa   |   Ar   |   En
   نقد روش شناختی عقلکرایی حداکثری فیلسوفان و متکلمان مسلمان در اثبات وجود خداوند و صفات وی  
   
DOR 20.1001.2.9920127932.1399.1.1.19.9
نویسنده علم‌الهدی علی
منبع همايش بين‌المللي «عقلانيت، خداباوري و خداناباوري» - 1399 - دوره : 1 - همایش بین المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» - کد همایش: 99201-27932
چکیده    یکی از نقطه های اشتراک فیلسوفان مسلمان و متکلمان (اعم از اشعری) و معتزلی در آنستکه هردو حاکمیت روش عقلی(برهانی) را در مقام نقد یا توجیه یافته های فلسفی پذیرا شده اند. همچنین ایشان علیرغم اختلاف در پذیرش آموزه های فلسفه ارسطو، به منطق وی تن داده اند. لذا زمانیکه از اثبات عقلانی گزاره های کلامی و الهیاتی سخن می رانند، منظورشان همان روش قیاس برهانی با ویژگیهایی است که کمابیش بصورت مشترک مورد اتفاق نظر همه ایشان اعم از ابن سینا و غزالی و ابن رشد و سهروردی و ملاصدرا و...... است. این مقاله درصدد است نشان دهد اولا ایشان به نحو خودآگاه و به لحاظ معرفتشناختی در این ادعای خویش، مبنا گرای حداکثری از نوع عقلگرا هستند(اگرچه شاید بتوان از نظام معرفتشناسی برخی از ایشان مثل ملاصدرا، قرائتهای دیگری هم داشت و نظریه های دیگری را به نظام فلسفی ایشان نسبت داد که خودشان به آن متفطن نبوده اند یا خودآگاهی کاملی نسبت به آن نداشته اند). البته بعید به نظر می رسد پژوهشگران مخاطب این نوشتار مخالفت زیادی با این دیدگاه داشته باشند. ثانیا پذیرفته اند ساختار اصلی در گزاره های الهیاتی که موضوع آنها ذات اقدس ربوبی هست و محمول به نحو موجبه بر آن حمل میشود، ساختار حملیه موجبه است. ثالثا این اثبات محمول برای موضوع در گزاره های مزبور، به شیوه قیاس برهانی انجام می پذیرد. بر اساس این نکاتt نوشتار کنونی نشان داده است گزاره های الهیاتی از ویژگیهای منطقی لازم برای اینکه بتوان شیوه قیاس برهانی را جهت اثبات آنها بکار گرفت برخوردار نیستند و شرایط منطقیِ کافی برای اثبات پذیری به شیوه قیاس برهانی را ندارند.. در حالت استاندارد باید یک قیاس برهانی واجد شکل اول باشد. ودر گزاره به دس آمده از این قیاس(نتیجه قیاس برهانی) محمول نمیتواند مقوم ذاتی موضوع باشد بلکه باید ذاتی باب برهان موضوع باشد و چون قیاس مزبور از نوع برهان است، در گزاره به دست آمده آمده از قیاس یادشده محمول باید نسبت ضروری با موضوع داشته باشد. پس به ناچار باید محمول در قضیه نتیجه شده از یک قیاس برهانی منطقا عرض ذاتی موضوع باشد. اما محمول زمانی میتواند عرض ذاتی موضوع خویش در یک گزاره باشد که موضوع مزبور یا خودش در تعریف آن محمول اخذ شده باشد یا جنس موضوع در تعریف محمول اخذ شده باشد یا معروض موضوع یادشده در تعریف محمول لحاظ شده باشد و یا جنس معروض آن موضوع در تعریف محمول ذکرشده لحاظ شده باشد. درحالیکه خداوند به عنوان وجود بحت و صرف الوجود، نه خودش میتواند در تعریف محمولی اخذ شود و نه جنسی دارد که در تعریف محمولی بتواند لحاظ گردد. نه معارض بر امری میتواند بشود تا معروضی داشته باشد و آن معروض خودش یا جنسش بتواند در تعرف محمولی واقع گردد. پس محمول در گزاره ای که موضوع آن خداوند است و محمول به نحو حملیه موجبه به ذات ربوبی نسبت داده می شود، هیچگاه منطقا عرض ذاتی خداوند نمی تواند باشد. در حالیکه در یک گزاره به دست آمده از قیاس برهانی باید منطقا محمول عرض ذاتی موضوع خویش باشد. از این دو مقدمه نتیجه می شود یک قضیه کلامی یا الهیاتی شرایط منطقی برای اینکه از یک قیاس برهانی به دست بیاید را ندارد. پس اگر منطق ما همان دستگاه منطق ارسطویی با ویژگیهایی که برای قیاس برهانی بر می شمرد، باشد. آنگاه چنین قیاس برهانی ای نمی تواند وجود ذات ربوبی را ثابت کند و یا تحققِ صفاتِ آن ذات را به نحو ایجابی برای ذات احدیت توجیه نماید. پس خداوندِ اهل فلسفه و کلام با قیاس برهانی قابل اثبات نیست و تحقق صفاتش نیز قابل توجیه برای آن ذات نمی باشد. در پایان لازم می دانم متذکر شوم اگر موضوع فلسفه به معنای عامش را موجود بما هو موجود(وجود بصورت لابشرط قسمی) بدانیم همین نقد روش شناختی دامن فلسفه بالمعنی الاخص را نیز خواهد گرفت و فلسفه بعنوان علمی حقیقی که واجد روش قیاس برهانی باشد و موضوعش موجود بما هو موجود باشد نیز با همین نقد روش شناختی مواجه خواهد گشت.
کلیدواژه گزاره ,الهیات ,برهان ,عرض ذاتی
آدرس دانشگاه پیام نور, ایران
 
     
   
Authors
  
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved