|
|
بررسی تاثیر عواطف در باور به وجود خداوند در حکمت متعالیه و اگزیستانسیالیسم با تاکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی و سارتر
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920127932.1399.1.1.108.8
|
نویسنده
|
میرشمسی زینب السادات ,اظهاری جنکانلو نگار ,سید مظهری منیره
|
منبع
|
همايش بينالمللي «عقلانيت، خداباوري و خداناباوري» - 1399 - دوره : 1 - همایش بین المللی «عقلانیت، خداباوری و خداناباوری» - کد همایش: 99201-27932
|
چکیده
|
عواطف و باورها در ساحت گرایشات گزاره ای یا حالت ذهنی آدمی نقش تعیین کننده ای را در باور به وجود خداوند دارند. در تعلیمات ادیان باور به گزاره خدا وجود دارد اعتقادی قلبی شمرده می شود همین مسئله نشان می دهد که عواطف در باور به وجود خداوند نقشی موثر دارند. حکمت متعالیه نیز با تاکید بر نقش عشق و شوق به عنوان واسط عمل و نظر بر نقش عواطف در تحقق باورها تاکید می کند. آیت الله جوادی آملی بطور خاص با تاکید بر برهان فطرت، معتقدند که گرایش به خداوند، یعنی کمال محضی که هر اثر خیر و وجودی ناشی از اوست، فطری هر انسانی است و هرگاه در آدمی اشتیاق به کمال نامحدود پیدا شد، باور به خدا در او محقق شده و می تواند برای این بینش شهودی با ارائۀ مباحثی عقلی برهان اقامه کند. لذا ایشان معتقد هستند، آنچه از طریق فطرت ادراک می شود حتما متعلقی خارجی دارد. اما در مقابل در میان فلاسفۀ اگزیستانسیالیست، ژان پل سارتر با توجه به ارتباط انسان ها با یکدیگر و نیز با خداوند، با تکیه بر عشق در صدد انکار وجود خداوند است. وی معتقد است عشق متناقض است لذا محقق نمی شود. زیرا عشق باید تصاحب چیزی بدون خلل به آزادی اش باشد. حال در ارتباط عاشقانه، عاشق و معشوق هم برای دوری از آسیب به آزادیشان و هم برای اینکه همچنان توجه طرف مقابل را جلب کنند، فریبکاری می کنند. این همان وجه تناقض است که دو طرف خواهان نوعی تصاحب و بردگی اند. این مسئله در عشق خدا به انسان نیز صادق است. خداوند فراتر از انسان است، بر همه چیز تسلط دارد و همه چیز را می بیند، لذا آزادی انسان به خطر افتاده و بردۀ خدا می شود، همین مطلق انگاری و اشراف بر هرچیزی باعث بروز نگاهی ستیزه جویانه می شود، برخلاف نگاه عاشقانه ای که استاد جوادی آملی مطرح کردند و آن را راهی برای اثبات وجود حق می دانند، ولی سارتر به دلیل عدم درک صحیح از عشق، خداوند را در این رابطه امری وهمی می داند، بنابراین وجودش را انکار می نماید. لذا در وهلۀ اول چالش اینجاست که، نقش عواطف در تحقق باور به وجود خداوند چگونه است؟ آیا بدون وجود گرایشات قلبی باور به وجود خدا محقق می شود؟ به عبارتی دیگر باور به وجود خدا تحت چه شرایطی مستلزم باور به تحقق وجودی اوست؟ اگر باور به وجود خدا مستلزم اثبات وجودش باشد، می توان گفت که تحقق حالات و گرایشات قلبی و عاطفی به عنوان فرایندهایی روانشناختی منجر به اثبات وجود خارجی خدا می شود. این دستاورد مهم می تواند منجر به توسعۀ این نتیجه شود که باورها و گرایشات عاطفی، تحت شرایطی می توانند منجر به اثبات وجود خارجی شده و امکان دسترسی انسان را به عالم واقع فراهم کنند. لذا نگارنده در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی، با توجه به سوالات فلسفه دین معاصر درخصوص ارتباط عواطف و باور و معیار صدق گزاره های دینی، با تطبیق اندیشه های آیت الله جوادی آملی و سارتر به این مهم می پردازد.
|
کلیدواژه
|
باور ,عواطف ,اعمال جوانحی ,فطرت ,جوادی آملی ,سارتر
|
آدرس
|
دانشگاه آزاد اسلامی, ایران, دانشگاه آزاد اسلامی, ایران, دانشگاه آزاد اسلامی, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|