بررسی تطبیقی نظریه‌ی اجزاء اصلی و شکاف سلولیبا تاکید بر آراء سید مرتضی و زیمرمن

همواره اثبات معاد به عنوان اصل اساسی ادیان ابراهیمی دغدغه اندیشمندان مذهبی اعّم از یگانه‌‌انگار و دوگانه‌‌انگار بوده است. نظریه‌ اجزاء‌ اصلی و شکاف سلولی، دو دیدگاه یگانه‌انگارانه است. نظریه اجزاء اصلی از جانب اندیشمندان جسم‌‌انگار مسلمان و نظریه‌ی شکاف‌سلولی از جانب برخی اندیشمندان مسیحی طرح گردید تا علاوه بر اثبات معاد و جاودانگی، این‌همانی بدن دنیوی و اخروی را نیز به اثبات رساند. این تحقیق بر آن است که علاوه بر تبیین و مقایسه‌ی تطبیقی، نتایج و لوازم هر دو دیدگاه را بیان کند. تاکید این تحقیق بر آراء سیدمرتضی(436ق)و زیمرمن(معاصر) است. با وجود شباهت ظاهری، تفاوت‌های اساسی در مولفه‌های هر دو دیدگاه وجود دارد که منجر به لوازم و نتایج اشتباهی گردیده ‌است. لازمه نظریه اجزاء انکار تغییر و تکثیر موجود زنده مادی است و نظریه مشابه ناقض اصل فقط( x ,y) ، اصل جایگزینی، اینهمانی و ... است. دیدگاه اجزاء اصلی از نظر باورپذیری و سازگاری درونی بر دیدگاه شکاف‌سلولی برتری داشته و لوازم نادرست کمتری دارد.