>
Fa   |   Ar   |   En
   نسبت کل و جزء؛ بنیادی ترین اصل در هستی شناسی شمس و مولانا  
   
DOR 20.1001.2.9819000505.1398.1.1.37.2
نویسنده کریمی سودابه
منبع همايش بين المللي شمس و مولانا - 1398 - دوره : 5 - پنجمین همایش بین المللی شمس و مولانا - کد همایش: 98190-00505
چکیده    برای نزدیک آمدن به فهم نظام فکری شمس و مولانا باید ابتدا کلیت آن را در پرتو نوری دید که هستی شناسی آنان در اختیار می گذارد. تنها پس از آن است که می توان از دیگر وجوه معرفتی این منظومه فکری سراغ گرفت. در کوشش برای فهم هستی شناسی مولانا و شمس به سه اصل عمده و دو اصل فرعی دست می یابیم: ذومراتب بودن هستی (یا اصل کل و جزء)، نعل باژگونه، و همنشینی(یا صحبت) سه اصل بنیادی نظام فکری آنها، و اصل تدریج و آنچه آن را مطابقت درون و برون نامیده ام، اصول فرعی منظومه فکری شان را تشکیل می دهد. مهمترین آنها، از آن جهت که دیگر اصول از آن ناشی می شوند، اصل کل و جزء است. برپایه این اصل ما با یک هستی مشکک روبروییم؛ چنین نیست که همه اجزاء هستی بهره وجودی یکسانی داشته باشند. هرچند، در عین حال، از آنجا که نهایتاً جزء همان کل است، پس همه چیز در پیوستن به کل، یگانه و واحد می شود. معنای اصل کل و جزء این است که وجود ذومرتبه است، لذا همه چیز نسبی است. هستی ماهیتی پلکانی دارد؛ ما هر یک بر پله ای نشسته ایم که در نسبت با پله های پایین تر برترست و در نسبت با پله های بالاتر، پست تر. اصل کل و جزء را می توان اصل نسبیت هم نامید. با فهم معنای این اصل است که درمی یابیم چگونه می توان کثرت را در وحدت دید و وحدت را در کثرت تجربه کرد. در مقاله حاضر ابتدا به ضرورت فهم هستی شناسی، به مثابه نقشه ای برای دانستن جغرافیای کلام شمس و مولانا، و آنگاه تبیین اصل کل و جزء به منزله بنیادی ترین اصل هستی شناسانه آنها پرداخته ایم.
کلیدواژه جزء ,نسبیت ,کثرت ,وحدت
آدرس موسسه سروش مولانا, فنی و مهندسی, مهندسی کامپیوتر, ایران
پست الکترونیکی karimisoudabe1@gmail.com
 
     
   
Authors
  
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved