جهانی شدن از دیدگاه مکتب نئوکلاسیک و تقابل با مکتب نهادی

مهم‌ترین ایرادی که بر تفکرات مکتب اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک توسط مکاتب مخالف از جمله متکب تاریخی به رهبری فردریش لیست، مکتب کمونیست به رهبری مارکس و در نهایت مکتب نهادگرایی قدیم و جدید به رهبری وبلن و نورث، تفکر جهانی شدن و تحلیل استنتاجی و قیاسی مکتب نئوکلاسیک بود. در این مقاله سعی شد انتقاداتی بر نظریات مکتب نهادگرایی در دفاع از تفکر جهانی شدن مکتب اقتصاد نئوکلاسیک ارایه گردد. اما هدف ما در این مقاله ارایه انتقادهای وارده بر مکتب نهادی است. این انتقادها به هیچ وجه جنبه های مثبت این نهاد را زیر سئوال نمی برد و نقش نهادها بر عملکرد اقتصادی را انکار نمی نماید. بلکه اعتقاد بر این است که هر نوع تفکر نقایص و کاستی هایی دارد که رفع این نقایص منجر به ظهور تفکرات جدید و کآراتر می گردد. اما انتقاد از مکتبی که شاید به تعداد متفکرانش، شعبه داشته ‌باشد، دشوار است. عقاید و اصول نهادگرایی بر یک اقتصاد بومی مبتنی بر نهادهای بومی تاکید دارد و نقد این مکتب در چارچوب مطالعه موردی موثرتر و دقیق تر خواهد بود. برای مثال نقد نهادگرایی در جمهوری اسلامی ایران، که البته خارج از موضوع این مقاله است و در این مقاله ما انتقادات وارده بر مکتب نهادی، صرف نظر از مطالعه موردی را ارایه خواهیم داد.