پذیرش غیریتِ دیگری و تاثیر آن بر ایدهی صلح در اندیشهی امانوئل لویناس
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9819137520.1398.1.1.71.1
|
نویسنده
|
محسنی اعظم
|
منبع
|
صلح پژوهي - 1398 - دوره : 2 - دومین کنفرانس بین المللی صلح پژوهی - کد همایش: 98191-37520
|
چکیده
|
هنرِ لویناس در این است که اولویت را در اندیشهی فلسفی خود به مفهوم «دیگری» و موضوع «حق دیگری برای زیستن» میدهد؛ به این اعتبار او را «فیلسوفِ دیگری» نامیدهاند. وی در مقالهی «خشونت و نزدیکی» به این مطلب اشاره میکند که اروپاییان با این شعار که «همه آزاد هستند» یا «همه برابر هستند»، تفاوتهای بین انسانها را نادیده گرفتهاند و تخم جنگ و خشونت را در همان آغاز بنا نهادهاند. از نظر وی، نمیتوان از یک سوژۀ خودبنیاد آغاز کرد و در ادامه با توسل به قوانین و نهادهای خود ساخته، به دنبال احترام و رسمیت بخشیدن به «دیگری» بود. نادیده گرفتن «دیگری» و سلطهی «من» بر «دیگری»، غفلت از مسئولیت آغازین نسبت به «دیگری» است؛ مسئولیتی که قوانین حاضر قادر به برانگیختن آن در ایجاد صلح و دوستی نیستند. پس تنها نقطهی امکان تحقق صلح، همین نقطهی آغاز است؛ تنها زمانیکه تخم صلح در آغاز نهفته باشد، در پایان خوشهی صلح را برداشت خواهیم کرد.در واقع اندیشهی لویناس ریشه در اندیشهی ضد توتالیتر پس از جنگ جهانی دوم دارد؛ از نظر وی رژیمهای توتالیتری که دنبال وحدت و انسجام هسند، در نهایت به جایی ختم میشوند که اجازه نمیدهند افکار و عقاید مختلف بروز پیدا کنند و بنابراین باب هرگونه بحث و دیالوگ معنادار را میبندند. وی در همین راستا به نقد هگل پرداخته و به این مطلب اشاره میکند که تمامیت و کلیت هگلی تا همین لحظه حاضر، چیزی جز شرارت و خشونت در پی نداشته است. از اینرو ما برای تغییر این شرایط و برقراری صلح و امنیت در جهان امروز، در وهلهی اول باید نوع نگاه و درکمان از «دیگری» و نسبتی که میان ما و «دیگری» وجود دارد را تغییر دهیم. نسبت با «دیگری» آنگونه که هگل در دیالکتیک «خدایگان و بنده» مطرح می کند به هیچ وجه نوعی جنگ و کشمکش برای شناخت خویش از طریق دیگران و رسیدن به خودآگاهی نیست، بلکه نوعی خوشآمدگویی به غیریتِ دیگری است. از نظر لویناس، زمانیکه «من» با چهرهی «دیگری» مواجهه پیدا میکنم، چهره این حکم و قانون را به یاد «من» میاندازد که: «تو مرتکب قتل نخواهی شد». در نگاه اول مقصود از این جمله صرفاً این است که «دیگری را نمیتوان به قتل رساند»، اما لویناس معتقد است زمانیکه در معنای این جمله تعمق کنیم، در مییابیم که واژهی «قتل» در اینجا صرفاً به معنای حذف فیزیکی «دیگری» نیست، بلکه «قتل» به معنای اعمال قدرت و نفوذ بر استقلال «غیریتِ دیگری» هم هست.حال سوال اینجاست که پیامد گذر از هگل به لویناس یا به عبارتی بهتر از دریافت منفی به دریافت مثبت از «دیگری» چیست؟ این تغییر نگرش نسبت به «دیگری»، چگونه میتواند به ایدهی صلح و امنیت در جهان امروز ختم شود؟
|
کلیدواژه
|
اخلاق ,غیریتِ دیگری ,چهره ,مسئولیت نامتناهی ,صلح
|
آدرس
|
دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین, ایران
|
پست الکترونیکی
|
a.mohseni87@gmail.com
|
|
|
|
|