معمای فلسفة حقوق و ضرورت اندیشة اصیل ترجمه به مثابة تعامل
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920058164.1399.1.1.25.5
|
نویسنده
|
راسخ محمد
|
منبع
|
فلسفهي غرب و ترجمه - 1399 - دوره : 1 - اولین دوره همایش ملی فلسفهی غرب و ترجمه - کد همایش: 99200-58164
|
چکیده
|
فلسفة حقوق یکی از معماهای فکری بس پیچیده است. از یک سو، فلسفة یادشده به پیچیدهترین پدیدار در حیات جمعی آدمیان راجع است. در واقع، حقوق، که به مجموعة قانون و نظام حقوقی اطلاق میشود، سلسلة اعصابِ این حیات جمعی است. این نظام بایدانگار بهظاهر با دیگر نظامهای بایدانگار (اعم از اخلاقی، سیاسی، دینی و اجتماعی) شباهت و همپوشانی دارد اما خط فارق پررنگی حقوق و حوزههای همجوار را از هم جدا میکند. از دیگر سو، حقوق با مناسبات قدرت، نظامهای اجتماعی و نیز ساختار روانی آدمیان رابطهای تنگاتنگ دارد. به دیگر سخن، وجه «واقعی» حقوق، در مقابل وجه «هنجاری» آن، آنقدر حساس و مهم است که برخی، از جمله شماری از نظریهپردازان اقتصادی، سودای دست شستن از کل حقوق و تقلیل کامل آن به نظام قواعد موجود در طبیعت (برای نمونه، قواعد حاکم بر روان فرد و شبکة منتَج برای رفع حاجات او) داشتهاند. از این رو، شناخت نظری حقوق همزمان مستلزم اتخاذ موضعی نظری در باب اخلاق، دین، سیاست، اقتصاد و عرفهای اجتماعی است. قلمروهای اخیر اما به نوبة خود بر بنیادهایی فلسفی (در حوزة منطق، معرفتشناسی، وجودشناسی، نظریة ارزش و انسانشناسی) استوار میشوند. فلسفة حقوق مقصدی از مقصدهای دور در کوشش نظری آدمی است که بهآسانی رخ نمینماید. شاید بدین سبب و دلیل بوده است که حجم عظیمی از ادعاهای مربوط در این پهنه بر نظریههایی سادهانگارانه، مانند نظریة ارادة الهی یا جبرِ ساختاری، پای فشردهاند.با این حال، نباید فراموش کرد که همه چیز در عالَم حقوق از «نقش» و «هدف» خاص قانون و نظام حقوقی آغاز میشود. کدام گره فروبستهای در حیات فردی و اجتماعی انسان بوده که افزون بر اخلاق و دین و اقتصاد و رسوم، همچنان نیاز به «باید»ی از نوعی دیگر برای بازشدن آن گره بوده است؟ گرههایی از این نوع البته از یک جامعه به جامعهای دیگر متفاوت بودهاند. بسیاری اَعمال و/یا روابط هستند که در یک زمان در جامعهای «تنظیم حقوقی» میشوند و در جامعهای دیگر اساساً وارد قلمرو تنظیم قانونی نمیشوند. این نظام تنظیم نیز گاه به عمل یا روابط خاص جواز میدهد گاه آن را منع میکند. ملاحظه میشود که نظام حقوقی، در نسبت با موضوعات یا مشکلات موجود در جامعه، ممکن است یکی از سه موضعِ رد، قبول یا سکوت را اتخاذ کند. با آنکه هر عمل ارادی موضوع تحسین و تقبیح اخلاقی واقع میشود، کاملاً ممکن است، و در عمل نیز کراراً چنین اتفاق افتاده است، که نظام حقوقی دربارة هر عمل ارادی حکمی نداشته و عالماً و عامداً در خصوص برخی اَعمال سکوت کرده باشد. در این میان، اقتضائات زیست اجتماعی هستند که اهمیت محوری دارند و در قالب نیاز یا مشکل خاصی خود را مینمایند و برخی از آنها «فرایند تولید قانون» را به کار میاندازند. در هر حال، وجود و عدم قانون همواره در ارتباط و تناسب با مشکلی خاص در یک جامعه قابل درک و فهم است. از این رو، باید گفت قانون همواره امری بافتمند و بومی است، وگرنه اساساً در برخورد با مشکل یادشده ناموفق یا ناکارآمد خواهد بود و بسا که در نهایت، موجب بروز مشکلاتی پیچیدهتر و وخیمتر شود. افزون بر این، چنانکه بهاشاره آمد، «فرایند شکلگیری قانون» با واقعیتهای روانی، اجتماعی و سیاسی درآمیخته و، از این لحاظ نیز، قانون همواره امری خاص، بافتمند و انضمامی است.در تصویر بالا آشکارا دو جزء عام و خاص وجود دارد: مقصد دور (نظریه) و زیستبوم نزدیک (مشکل). اولی انتزاعی و دومی انضمامی است. حال، اگر نظریه در مسیر کوشش برای حل مشکل به دست آمده باشد، پیشاپیش ربطی روشن، روان، و معنادار میان این دو وجود دارد. چنین ربطی هم هدایتگر حل موفقیتآمیز مشکل موجود در زیستبوم خواهد بود هم نشانگر اصالت اندیشه.مشکل اما از آنجا آغاز میشود که نه سعیای در شناساییِ دقیق مشکلات شود و نه کوششی در راستای تفکر انتزاعی مرتبط با مشکل صورت گیرد. در چنین وضعیتی، یکی از راهکارها البته توجهکردن به تجربههای موازی در میان انسانهای جوامع دیگر است، سوای آنکه حتی اگر سعی و تلاش یادشده انجام شود، باز هم دادوستد با دیگر جوامع در این زمینه بر قوت و استحکام نتایج برآمده از آن کوششها میافزاید. یکی از راههای چنان توجه و چنین دادوستدی «ترجمه» است ولی بیگمان نه بهترین راه. ترجمه به مثابة تعامل با تجربههای موازی در شناسایی امر نزدیک (مشکلات) و کوشش برای رسیدن به مقصد دور (نظریه و فلسفه) میتواند نقشی مثبت در اندیشهورزی اصیل ایفا کند.معمای فلسفة حقوق، که در نقطة تلاقی بسیاری از نظریهپردازیها و فلسفهها (به شرح بالا) قرار دارد، فقط با اندیشة اصیل حلشدنی است. ترجمه به مثابة تعامل میتواند یکی از زمینههای رسیدن به این مقصود باشد. شاه طهماسب صفوی که خواهان فقیه شیعة مسلط به عربی بود و عباسمیرزای قاجار که دانشجو به دانشگاههای غربی فرستاد، به احتمال زیاد، هر دو به این تعامل میاندیشیدند.
|
کلیدواژه
|
فلسفة حقوق ,اندیشة اصیل ,ترجمه ,تعامل
|
آدرس
|
دانشگاه شهید بهشتی, ایران
|
|
|
|
|
|
|