|
|
ترجمه به مثابۀ مواجهۀ شیوههای هستی(با توجه به آثار ترجمهشدة مارتین هایدگر در فارسی)
|
|
|
DOR
|
20.1001.2.9920058164.1399.1.1.14.4
|
نویسنده
|
پویافر احسان پویافر
|
منبع
|
فلسفهي غرب و ترجمه - 1399 - دوره : 1 - اولین دوره همایش ملی فلسفهی غرب و ترجمه - کد همایش: 99200-58164
|
|
|
چکیده
|
ترجمۀ متون (در اینجا با تاکید بر متون فلسفی) آیا صرفاً یک واژهگزینی و زبانشناسانه از کلمات، فارغ از جهان مترجم، متن و مولف است؟ هر متفکری با برخی از واژهها و کاربرد آن در کلیت معنایی متن و تشریح آن در دلالتمندی کل ساختاری متن و سایر آثار به موضوعی کردن پرسشهایی فلسفی میپردازد، این پرسشها امری برآمده از «هیچ» نیست و بر اساس جهانی، فهمی و حالوهوایی به زبان به مثابۀ کلمات صوتی یا نوشتاری میآید. توجه صرف بر موقعیتهای صوتی و نوشتاری و بررسیهای زبانشناسانۀ متن و ترجمه بر اساس آن، متن را تبدیل به جسدی مرده میکند که بر اساس سوبژکتیویتۀ مولف و مترجم به پیش میرود در صورتی که جهان، گفتار، فهم و حالوهواها مقدم بر عناصر زبانشناسانه در واژهگزینی هستند و عدم فهم این موضوع، برگرداندن متون فلسفی را امری تکنیکال و آن را تبدیل به عملی یک بار برای همیشه میکند. میدانیم که آثار کلاسیک فلسفی دوباره و چندباره براساس هستی زمانی ترجمه میشوند. البته این به معنای بیتوجهی به عناصر زبانشناسانه در ترجمه نیست بلکه مسئله بر سرآغازین بودن امر هستیشناسانه بر امر زبانشناسانه در ترجمه است.در خصوص ترجمة متون هایدگر در زبان فارسی، برخی از آثار و شرحهایی که دربارة آثارش ترجمه شده است نحوة واژهگزینی و مواجهۀ خاص مترجمیا با آن متون نیاز به برجستهسازی فلسفی دارد که این برجستهسازی هم فهم و جهان مترجمان را نشان میدهد و هم امکانات ناشی از همجهانی مولف و مترجم فارسی را آشکار میسازد. واژهها و واژهگزینیها در ترجمه بر امری سرآغازینتر از خود واژه بنیاد دارند که فهم آن توجه به ترجمۀ کتابی خاص، واژهگزینی و شرحهای خاص از یک متفکر را قابل فهم میکند. نوع واژهگزینی و تاکید بر آثاری مشخص از هایدگر و واژهگزینیهای خاص نشان از شیوهی هستی زمانی متن و مترجم دارد که به امری بیرون از گرامر و عناصر زبانشناسانه ارجاع دارد. بر این اساس، میتوان گفت ترجمه نه امری درونماندگار(immanenz) و درونی بلکه امری متعالی و استعلایی(transenden) و رو به بیرون است که هم از سوی مترجم هم از سوی مولف و متن اصلی این استعلا خود را نشان میدهد. بنابراین، متن و ترجمه نه رو به مولف و مترجم بلکه رو به سوی در-جهان-بودن و اگزیستانسیالها دارد که مولف و مترجم بر اساس آن به مثابۀ دازاین و نه براساس خودی درخودفرورفته، واژهها را در معنایی متناسب با آن البته در «خودینگی خود» آشکار میکند. ترجمه، بر این اساس، همچون دازاین، گشودگیای به سوی هستی است که در برونبودگی مولف و مترجم در ماجرایی بر اساس متن خود را آشکار میکند. این شیوة واژهگزینی در متن به شیوههای هستی زمانی ارجاع دارد که توجه به آن فهم آثار ترجمهشده را مشخص و فهمپذیر میسازد.در ترجمة آثار هایدگر، برای نمونه، میتوان به ترجمة «sein» به هستی، بودن و وجود، ترجمة «sorge» به پروا، مبالات یا نگرانی، ترجمة «destruktion» به ساختگشایی، لایهبرداری، ویرانسازی، واچینی، براندازی و تهافت، ترجمة «eigentlich» به اصیل، خودینه، و... اشاره کرد. در بسیاری از این دست واژهگزینیها و نیز توجه به شرحهای دینی، محیطزیستی، غیردینی، پساساختارگرایانه، پراگماتیستی و غیره که بر روی واژهگزینی و بهکارگیری کلمات خاص موثر میشود فهم جهان و شیوۀ هستی مترجم، مولف و متن اهمیت بنیادین دارد.در این واژهگزینی و مواجهه با کلمات، اگر به تاسی از هایدگر فهم کنیم، میتوان گفت گفتار (rede) مقدم بر زبان (sprache) است، و گفتار ذات اگزیستانسیال زبان است و برای پی بردن به ذات زبان باید گفتار را در تضایف با سایر اگزیستانسیالها فهم کرد و برای فهم واژهگزینی در ترجمه، علاوه بر مسائل گرامری و ساختار زبانشناسانه، به گفتار به مثابة بنیاد آن باید توجه کرد که ساختارهایهستیشناسانة شکلگیری یک واژه را نشان میدهد و به واژهسازی خاص ره میبرد. برای فهم آثار ترجمهشده و شرحهای ترجمه شدة هایدگر بر این اساس، باید اگزیستانسیالهای دیگر، بهخصوص فهم (verstehen) و یافتگی(befindlichkeit) و در-جهان-بودن و ساختار سهگانۀ زمانمندی دازاین در کنار گفتار ترجمهها مورد توجه قرار گیرد تا آشکار شود هستیِ زمانی مترجم، مولف و متن در ترجمه و واژهگزینی امری سرآغازینتر از کلمات صوتی و نوشتاری از حیثزبانشناسانه است.ترجمه امری است که مبتی بر شیوۀ هستی زمانی رخ میدهد. بر این اساس، در این نوشته به بررسی برخی آثار ترجمهشدۀ هایدگر، که واژههایی از آن برای نمونه در بالا ذکر شد، و شرحهای ترجمهشده از هایدگر به زبان فارسی میپردازیم تا بنیادین بودن گفتار و سایر اگزیستانسیالها را در آن آثار نشانهگذاری کنیم. از این منظر، ترجمۀ این آثار به زبان فارسی نه ناشی از سوبژکتیویتۀ درونماندگار مترجم که بر اساس بیرونبودگی دازاینگونه رخ داده است. نقد و بررسی واژهگزینیهای مترجمان فارسی بر این اساس باید مورد توجه قرار گیرد تا خودینگی مترجم نیز در این بستر خود را آشکار کند. از این منظر، توجه به ترجمۀ آثار فلسفی در بدو امر یک کار فلسفی است و نه یک کار زبانشناسانة ناشی از تتبعات ادبی. توجه به این موضوع سببساز بحث و گفتوگوی جدی فلسفی ذیل ترجمهها میشود و مفاهیم و جهان فلسفی ایرانی را آکنده از جهان مولف، مترجم و منتقد میکند.
|
کلیدواژه
|
گفتار ,زبان ,جهان ,ترجمه ,یافتگی ,فهم ,برونبودگی
|
آدرس
|
دانشگاه خوارزمی, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|