تئوری جهان زنده و انعکاس آن در حکمت متعالیه
|
|
|
|
|
نویسنده
|
محمدی مقصود
|
منبع
|
خردنامه صدرا - 1384 - شماره : 40 - صفحه:10 -15
|
چکیده
|
انگاره جهان زنده و یا زنده انگاری جهان هستی سابقه تاریخی طولانی دارد. در سیر فلسفه، کثیری از فلاسفه و همچنین عرفا، مجموع جهان هستی را بصورت یک موجود زنده می پنداشتند و آن را انسان کبیر می نامیدند. بنظر اینان، جرم مجموع عالم، پیکر انسان کبیر و جسم کلی است و اجسام مختلف، اجزاء آن هستند. این جسم کلی دارای نفس کلی است که طبایع مختلف اجسام را تحت کنترل داشته وآنها را به حرکت و جنب و جوش وامی دارد. اما صدرالمتالهین نظریه زنده انگاری جهان هستی را با مبانی فلسفی خود تبیین و مدلل نموده و در نظام فلسفی خود برای آن، جایگاه خاصی، قائل شده است. از منظر فلسفه ملاصدرا- با توجه به اصول( اصالت و وحدت تشکیکی حقیقت وجود، حرکت جوهری و ...) - جهان مادی یک سیستم زنده و در عین حال یک مجموعه واحدی است که همه اجزا آن با یک شبکه رابط حساب شده، با هم مرتبطند. این شبکه رابط که نفس کلی نام دارد، مدبر و حاکم بین اجزاء است . او ماده را شکل می دهد و حیات سیستم زنده را مفهوم می بخشد و حافظ سیستم و عامل بقای آن است. در ضمن هر جزئی از اجزاء این جهان مادی - حتی جمادات - نیز از یک نوع حیات و شعور متناسب با سعه وجودی خود، برخوردارند که می توان آن را، مبدا نیروی عشق به کمال مطلق، نامید که این نیرو در نهاد همه اجزاء و ارکان جهان، سریان دارد.
|
کلیدواژه
|
جهان زنده، شبکه رابط، شعور، فضا و زمان، عالم ظهور، انسان کبیر، حیات، سیستم زنده، عالم وقوع
|
آدرس
|
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج, گروه فلسفه, ایران
|
|
|
|
|
|
|