>
Fa   |   Ar   |   En
   اثربخشی آموزش ذهن‌آگاهی بر طرحواره‌های هیجانی ناسازگار مادران کودکان با فلج مغزی  
   
نویسنده اقدسی نسیم ,سلیمانیان علی‌اکبر ,اسدی گندمانی رقیه
منبع آرشيو توانبخشي - 1398 - دوره : 20 - شماره : 1 - صفحه:86 -97
چکیده    هدف مادران کودکان با فلج مغزی به دلیل وجود کودک متبلا به فلج مغزی، مستعد فشارهای هیجانی مانند استرس، اضطراب و افسردگی هستند که به فعال شدن طرح واره های هیجانی مانند نشخوار فکری، ابراز نکردن هیجانات، عدم ارزش های والاتر و احساس گناه منجر می شود. این باورهای منفی درباره هیجانات سبب ایجاد افکار ناکارآمد و عادت الگوهای رفتاری نامناسب می شود که سلامت روان مادران را تحت تاثیر قرار می دهد. در این صورت انجام مداخله هایی همچون آموزش ذهن آگاهی می تواند با تنظیم توجه، توسعه آگاهی فراشناختی، تمرکززدایی و پذیرش نسبت به محتویات ذهنی خود، در کاهش طرح واره های هیجانی ناسازگار آن ها موثر باشد. با توجه به آنچه گفته شد، هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی، بر کاهش طرح واره های هیجانی (نشخوار فکری، ابرازنکردن احساسات، عدم ارزش های والاتر و احساس گناه) مادران کودکان با فلج مغزی است.روش بررسی این پژوهش به روش نیمه تجربی و از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری، شامل همه مادران کودکان با فلج مغزی است که در سال 1396 به مرکز توان بخشی الوند شهر مشهد مراجعه کردند. نمونه های پژوهش 20 نفر از افراد داوطلب بودند که بر اساس نتایج ناشی از پیش آزمون و ملاک های ورود انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 10 نفر) جایگزین شدند. ملاک های ورود به جلسه شامل این موارد بودند: داشتن حداقل تحصیلات سیکل به منظور انجام بهتر تکالیف مربوط به آموزش و داشتن کودک با فلج مغزی که شدت اختلالش بر اساس تشخیص پزشک متخصص در سطح متوسط یا شدید باشد. ابزار استفاده شده در پژوهش، پرسش نامه طرح واره های هیجانی لیهی بود که پیش از مداخله و پس از آن، مادران در دو گروه کنترل و آزمایش تکمیلش کردند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، مداخله ذهن آگاهی را به صورت گروهی، در هشت جلسه 90 دقیقه ای به مدت 2 ماه دریافت کردند و در این مدت گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش توصیف داده ها و استنباط داده ها ارائه شد. آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی، از آزمون f برای بررسی همگنی شیب های رگرسیون، آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی عادی بودن توزیع متغیرها در پیش آزمون و پس آزمون و از آزمون لوین و ttest برای بررسی همگنی واریانس ها و برابری میانگین ها به عنوان مفروضات اجرای تحلیل کوواریانس استفاده شده است. برای آزمون فرضیات پژوهش، آزمون های آماری تحلیل کوواریانس و تی تفاضل به کار گرفته شده است. تحلیل های این پژوهش با نسخه 16 نرم افزار spss انجام شده است.یافته ها یافته های پژوهش نشان می دهد آموزش ذهن آگاهی در مادران کودکان با فلج مغزی گروه آزمایش باعث کاهش طرح واره نشخوار فکری (t=2/57 ؛p<0/05)، طرح واره ابرازنکردن احساسات (t=8/87 ؛p<0/05) و طرح واره احساس گناه (t=2/4 ؛p<0/05) می شود؛ اما در طرح واره عدم ارزش های والاتر (t=2/73 ؛p>0/05) تاثیر د رخورتوجهی نداشته است.نتیجه گیری نتایج پژوهش نشان می دهد ذهن آگاهی می تواند از طریق افزایش آگاهی و تمرکز به عنوان یک آموزش موثر برای بهبود طرح واره های هیجانی مادران کودکان با فلج مغزی استفاده شود. آموزش ذهن آگاهی، الگویی را برای کاهش نشخوار فکری فراهم می کند و به مادران آموزش می دهد که از نوسان های خلقی خود، آگاهی داشته باشند و از فنون ذهن آگاهی برای آگاهی از پردازش اطلاعاتی که افکار و هیجانات را تداوم می بخشند استفاده کنند. افزایش آرامش و آگاهی همراه با مهربانی، کنجکاوی و رضایت از بودن در زمان حال را در فرد ایجاد می کند که به کاهش نشخوار فکری منجر می شود. ارزش های والاتر در مادران، باورهای تغییرناپذیر است که تابع فرهنگ و منحصر به هر فرد است؛ بنابراین، آموزش ذهن آگاهی بر ارزش های والاتر تاثیر معناداری نداشته است. در مراقبه نشستن، فرد باید به خود اجازه بدهد هیجانات را با ملایمت و کنجکاوی ابراز کند و سپس از ژست و حالت چهره خودآگاه باشد و آن را با وضعیت فعلی خود سازگار کند، سپس هیجانات و احساس جسمی خود را بدون سرکوب و تغییر، ابراز کند. احساس شفقت به خود در ذهن آگاهی، رنج ناشی از گناه را به عنوان بخشی از زندگی می پذیرد و به ایجاد انگیزه در فرد برای کاهش درد و رنج و احساس گناه منجر می شود.
کلیدواژه ذهن‌آگاهی، طرحواره‌های هیجانی، فلج مغزی
آدرس دانشگاه بجنورد, دانشکده علوم انسانی, گروه مشاوره، راهنمایی و علوم تربیتی, ایران, دانشگاه بجنورد, دانشکده علوم انسانی, گروه مشاوره، راهنمایی و علوم تربیتی, ایران, دانشگاه بجنورد, دانشکده علوم انسانی, گروه مشاوره، راهنمایی و علوم تربیتی, ایران
 
   The Effectiveness of Mindfulness Training on Emotional Schemas Mothers of Children With Cerebral Palsy  
   
Authors Aghdasi Nasim ,Soleimanian Ali Akbar ,Asadi Gandomani Roghayeh
Abstract    Objective Mothers of children with Cerebral Palsy (CP) are susceptible to emotional problems like stress, anxiety, and depression which can lead to emotional schemas like rumination, not expressing emotions, lack of values, and feeling guilty. These negative beliefs about emotions cause ineffective thoughts and inappropriate behavior patterns that affect the mental health of the mothers. In this case, interventions such as mindfulness education can be effective in reducing their maladaptive emotional schemas by adjusting attention, developing metacognitive awareness, decentralizing, and accepting their mental contents. This study aims to investigate the efficacy of mindfulness training in decreasing emotional schemas (rumination, not expressing emotions, lack of values and feeling guilty) in mothers with children with CP.Materials Methods The present study is quasiexperiment with pretestposttest and control group. The statistical population consists of all the mothers with CP children referring to the rehabilitation center of Mashhad City. The study sample consisted of 20 volunteers who were selected based on the results of their pretest and study criteria. They were selected and randomly put into control and experimental groups. The inclusion criteria included having at least a guidance education level to do better teaching assignments and having a child with CP whose severity of disorder was moderate or severe on the basis of a doctor's diagnosis. The study instrument was Leahy Emotional Schema Scale (LESS) which was answered by mothers in the control and experimental groups before the intervention. The participants in the experimental group received ldquo;Mindfulness Awareness rdquo; group intervention in eight 90minute sessions for two months and the control group didn rsquo;t receive any treatment.Results The data were analyzed through Analysis of Covariance (ANCOVA) and ttest. The findings indicate that mindfulness training for mothers in the experimental group leads to a decrease in schemas like rumination (t=2.57; P<0.05), not expressing emotions (t=8.87; P<0.05) and feeling guilty (t=2.4; P<0.05), but it doesn rsquo;t have a significant effect on the lack of values (F=2.73; P>0.05).Conclusion Mindfulness can improve emotional schemas in mothers who have children with CP through raising awareness and concentration as effective training. Mindfulness education provides a model for reducing rumination and educates mothers to be aware of their mood fluctuations and to use mindalert techniques to understand the information processing that makes emotions keep obsessing. Increasing calmness and consciousness along with a kindhearted behavior creates curiosity and satisfaction at the present, which results in decreased rumination. The higher values in mothers are unchangeable beliefs, which are the function of culture and are unique to each individual. Therefore, the resistance derived from beliefs as a result of the education of mindfulness has a negative effect on the concept of highervalue inferiority. In sitting meditation, one can allow herself to express excitement with mercilessness and curiosity. Then he or she will be conscious of the gesture and state of the face and adapting it to its current state, and express her or his emotions and physical feelings without suppression and change. Feeling selfcompassion in the mind of consciousness accepts the suffering of sin as part of life and leads to motivating the individual to reduce pain and suffering and feelings of guilt.
Keywords Mindfulness ,Emotional schemas ,Cerebral Palsy
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved