تجربه زیسته سندرم پیش از قاعدگی در دختران مجرد: یک مطالعه کیفی

مقدمه: سندرم پیش از قاعدگی، یکی از مهم ترین مشکلات بالینی در علم بیماری های زنان است. اهمیت این سندرم به دلیل شیوع بیشتر آن در دختران جوان نیازمند مطالعه ای عمیق تر و یافتن تجارب خود این افراد می باشد.روش کار: مطالعه کیفی حاضر با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه مورد مطالعه، دختران دارای سندرم پیش از قاعدگی بودند که 10 نفر به روش نمونه گیری هدفمند از بین آن ها انتخاب شد. زمان پژوهش در طول سال های1400-1399 بود. نمونه‌گیری تا رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. تحلیل داده ها با طرح روش توصیفی کولایزی بود.یافته ها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی و 12 مضمون فرعی شناسایی شد که عبارت بودند از: تجربه نشانگان سندرم (تجربه الگوهای رفتار، هیجانی و شناختی، تجربه بدنی سندرم، تجربه زمانی سندرم، ادراک نشانگان براساس قاعدگی و کنترل یا عدم کنترل نشانگان سندرم)، تجربه بعد فرهنگی- اجتماعی سندرم (پذیرش یا عدم پذیرش بافت فرهنگی-اجتماعی و نگاه جنسیتی به سندرم)، استراتژی های سازگاری با تجربه سندرم (بازنگری به تجربه سندرم، پذیرش یا عدم پذیرش سندرم و معنایابی از سندرم) و ادراک اهمیت بعد ارتباطی در سندرم (تمایل به تنهایی و عدم برقراری ارتباط با دیگران و اهمیت تجارب ارتباطی). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می تواند تلویحات کاربردی و بالینی بسیاری را در ارتباط با دختران مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی ارائه بدهد و همچنین این تجربه پدیده ای چند بعدی و چند جانبه است. 

the lived experience of premenstrual syndrome on single girls: a qualitative study

introduction: premenstrual syndrome is one of the most important clinical problems in women’s diseases. the significance of pms due to its more prevalence in young girls requires a deeper study and finding their own experiences.method: the present qualitative study was a phenomenological approach. the study population included premenstrual syndrome, 10 people were selected by targeted sampling method. sampling continues until data saturation. the data analysis was designed with a descriptive study method.results: in this study, 4 main themes and 12 sub-themes were identified, which were: symptomatic experience of the syndrome (experience of behavioral, emotional and cognitive patterns, physical experience of the syndrome, temporal experience of the syndrome, perception of menstrual syndrome and control or non-control of the syndrome). experiencing the socio-cultural dimension of the syndrome (accepting or rejecting the socio-cultural context and gender perspective on the syndrome), coping strategies with the experience of the syndrome (reviewing the experience of the syndrome, accepting or not accepting the syndrome, and understanding the meaning of the syndrome). syndrome (desire to be alone and not communicating with others and the importance of communication experiences).conclusion: the results of this study can provide many practical and clinical implications for girls with pms and this experience is a multidimensional and multifaceted phenomenon.