شناخت پیامدهای معرفت شناختی مفهوم حکومت مندی در جغرافیای فرهنگی

مقدمه: مفهوم حکومت‌مندی که نخستین بار توسط میشل فوکو در سال 1978 مطرح شد؛ مشتمل بر مطاله تکنیک‌ها، فرآیند‌ها و رویکردهایی است که در چارچوب آن دولت‌‌ها کلیه ابعاد زیست شهروندان را کنترل می‌نمایند. در چارچوب این دیدگاه می‌توان ابعاد فضایی فرهنگ و روابط اجتماعی موجود را پیامد عملکرد حاکمیت سیاسیتاریخی در مقطعی مشخص از تاریخ و در قالب گفتمان سیاسیاجتماعی قلمداد نمود. صورت‌بندی این مفهوم در علوم انسانی و اجتماعی و از جمله جغرافیای فرهنگی دارای پیامدهای ‌معرفت‌شناختی است که موجب تحول جایگاه جغرافیای فرهنگی در بین شاخه‌های دیگر جغرافیای انسانی شده است. در این مقاله کوشش شد با اتکا به روش تفسیری و با استفاده از مضمون نظری حکومت‌مندی گفتمانی؛ پیامدهای معرفت‌شناختی صورت‌بندی این مفهوم در جغرافیای فرهنگی واکاوی شود.نتیجه‌گیری: یافته‌های تحقیق بیانگر آن است که حکومت‌مندی، تبارشناسی را به ابزار مهم در شناخت نمادهای و فرآیندهای جغرافیای فرهنگی تبدیل می‌نماید. این در حالی است که تبارشناسی قدرت سیاسی بدون توجه به دیرینه‌شناسی اقتصاد سیاسی امکان‌ناپذیر است و از آنجایی که در چارچوب مفهوم حکومت‌مندی، انقطاع و عدم پیوستگی جزء ماهیت اقتصاد سیاسی قرار دارد، معرفت‌شناسی جغرافیای فرهنگی به سوی نسبیت‌گرایی سوق می‌یابد. بر این مبنا، هیچ یک از اوصاف ذاتیت، ضروریت، کلیت و ابدیت که در ماهیت قوانین طبیعی وجود دارد و ادراکات حقیقی که بدان متصف می‌شود، در مورد اعتباریات جغرافیای فرهنگی مصداق ندارند. ضمن اینکه شناخت فرآیند‌ها و نمادهای آرمانی نیز که به‌دنبال جایگزینی با فرهنگ موجود است مورد اهمیت واقع می‌شود. از این‌رو، در جغرافیای فرهنگی، متاثر از حکومت‌مندی، اهمیت بالایی برای مطالعه طبقات زیرسلطه و در حاشیه قدرت در نظر گرفته می‌شود.

Understanding the Epistemological Consequences of Governmentality Concept in Cultural Geography

Introduction: The concept of governmentality was first proposed by Michel Foucault in 1978; Includes the study of techniques, processes, and approaches in which governments control all aspects of citizenschr('39') lives. The formulation of this concept in the humanities and social sciences, including cultural geography, has epistemological consequences which have changed cultural geographychr('39')s position among other branches of human geography. This article attempted to rely on the interpretive method and within the framework of governmentality, concepts were explored the epistemological consequences of this concept in cultural geography.Conclusion: The research findings indicate that in the context of governmentality; Genealogy becomes an important tool in recognizing the cultural geography symbols and processes. However, the genealogy of political power is not possible without considering the political economy paleontology and as result, discontinuity is part of political economy nature. Hence the epistemology of cultural geography leads to relativism. On this basis, none of the characteristics such as nature, necessity, totality, and eternity like natural laws and the real perceptions attached to it do apply to relative phenomena in cultural geography. At the same time, recognizing the ideal processes and symbols that seek criticism and replacement with the existing culture is important. Hence, in cultural geography influenced by governmentality, it is considered important to study the marginalized social class.