قصه ها و حکایات مثنوی در خوانش شالوده شکنانه مولوی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
یوسف پور محمد کاظم ,بی نظیر نگین
|
منبع
|
ادب پژوهي - 1390 - دوره : 5 - شماره : 17 - صفحه:65 -87
|
چکیده
|
مثنوی متنی است قاعده گریز و ساختارشکن که در سطوح مختلفِ صوری، زبانی، روایی و معنایی، ساختارهای ذهنی و زبانی خواننده و پیش فرض های متعارف و مقبول او را برهم می ریزد. اولین نکته ای که در برخورد با جهان قصه های مثنوی توجه مخاطب را جلب میکند، ساختار نوآیین قصههاست. این مقاله پس از نگاهی اجمالی به شالوده شکنی، ضمن مقایسه متن اصلی قصه ها و حکایات مثنوی با ماخذ آنها، بدون توجه به گریزها و گسست های راوی، به واکاوی و تبیین خوانش شالوده شکنانه مولوی از قصه ها میپردازد و در تحلیل چهار حکایت مثنوی، زدوده-ها و افزوده های مولوی و محورهای خوانش او از قصه ها را استخراج می نماید. در افق دید مولوی همه اشیا، اعیان و امور هستی در پیوند با امر متعالی و خالق هستی معنا و اعتبار می یابند. در این چشم انداز به نحوی از انحا، در لایه های عیان و نهان و ماحصل قصهها، یکی از وابسته ها و ملحقات مفهومی جهان بینی مولوی رخ می نماید، مفاهیمی چون حرکت، فروریزی قطعیت ها، وقوع ناممکن ها و... که بسترساز خوانش متفاوت قصه ها و سبب زایش و پویایی معنا شدهاست.
|
کلیدواژه
|
شالوده شکنی ,مولوی ,قصه های مثنوی ,محورهای خوانش
|
آدرس
|
|
|
|
|
|
|
|