بررسی انتقادی دلالتهای نظریه فرهنگِ دورکیم در حوزه خطمشیگذاری فرهنگ
|
|
|
|
|
نویسنده
|
خورشیدی سعید
|
منبع
|
دين و سياست فرهنگي - 1394 - دوره : 2 - شماره : 2 - صفحه:123 -145
|
چکیده
|
نظریه فرهنگ که متکفل پاسخ به مسائلی همچون چیستی فرهنگ (ماهیت فرهنگ)، چگونگی ایجاد، تثبیت، بسط و تغییر فرهنگ، تبیین مولفههای بنیادین و سطحی فرهنگ و آثار و پیامدهای اجتماعی فرهنگ است، یکی از بنیادیترین اصول موضوعه دانش خطمشیگذاری فرهنگ را شکل میدهد. برایناساس پذیرفتن هریک از نظریات فرهنگ موجود، ظرفیتهای خاصی را در حوزه خطمشیگذاری فرهنگ فعال ساخته، طرح برخی مسائل و نظریات را ممکن و برخی دیگر را ناممکن میگرداند. نظریه فرهنگ دورکیم، یکی از مهمترین نظریات کلاسیک در زمینه فرهنگ است که تاثیراتی جدی بر نظریات پس از خود گذاشته است. این مقاله در پی آن است تا با بهرهگیری از علم روششناسی بنیادین، اقتضائات و دلالتهایی را که پذیرفتن (مبنا قرار دادن) نظریه فرهنگ دورکیم، در علم خطمشیگذاری فرهنگ به دنبال خواهد داشت، بیان کند. برای نمونه، بر پایه نظریه فرهنگ دورکیم، حاکمیت امکان استقرار فرهنگ دلخواه خود در جامعه را ندارد، بلکه تنها میتواند از طریق خطمشیگذاری فرهنگ بر سرعت استقرار فرهنگِ متناسب با شرایط اجتماعیِ جامعه بیفزاید و یا عیوب و امراض آن را درمان کند. در این دیدگاه، مسئله فرهنگی از مقایسه وضعیت جامعه با متوسط وضعیت جوامعی که از حیث رشدیافتگی همسطح آن هستند، ادراک میشود.
|
کلیدواژه
|
خطمشیگذاری فرهنگ، روششناسی بنیادین، کارکردگرایی، تغییر و تحول فرهنگ
|
آدرس
|
دانشگاه باقرالعلوم (ع), ایران
|
پست الکترونیکی
|
srkhorshidi@gmail.com
|
|
|
|
|