تاثیر رهبری سازمان مبتنی بر علوم اعصاب بر اثربخشی آموزش کارکنان با نقش میانجی سرمایۀ اجتماعی در شرکت ‌های دانش ‌بنیان

هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر رهبری سازمان مبتنی بر علوم اعصاب بر آموزش منابع انسانی با نقش میانجی سرمایۀ اجتماعی در شرکت‌های دانش‌بنیان بود. نوع پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ نحوه‌ گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع پیمایشی و مدل‏ معادلات ساختاری است. جامعه‌ مورد مطالعه در این پژوهش شرکت‌های دانش‌بنیان پارک علم و فناوری دانشگاه تهران در سال 1401 بود. از 256 نفر حجم جامعه، 152 نفر از 17 شرکت به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها نیز پرسشنامه‌ استاندارد بود. نتایج پژوهش نشان داد سرمایه‌ اجتماعی در زمینه‌ رهبری سازمان مبتنی بر علوم اعصاب و اثربخشی آموزش کارکنان نقش میانجی دارد. رهبری مبتنی بر علوم اعصاب بر اثربخشی آموزش کارکنان و سرمایه‌ اجتماعی تاثیر مثبت و مستقیم دارد. همچنین تاثیر سرمایه‌ اجتماعی بر اثربخشی آموزش کارکنان نیز تایید شد. با توجه به نتایج تحقیق، پیشنهاد می‌شود سازمان‌ها با توجه به ابعاد رهبری سازمان مبتنی بر علوم اعصاب به منظور کاهش سطح تنش و نگرانی، ایجاد احساس همدلی و حمایت سازمان، ایجاد ثبات و امنیت کاری، و خلق امید و اشتیاق به آینده تلاش کنند. مدیران می‌توانند با توجه به ابعاد سرمایه‌ اجتماعی کارکنان را در فعالیت‌های سازمانی مشارکت دهند و با تقویت این تفکر که کارکنان در آینده‌ سازمان سهم دارند میزان اثربخشی آموزش کارکنان را افزایش دهند.

the effect of neuroleadership on effectiveness of staff training with the mediating role of social capital in knowledge-based companies

the purpose of this study is to investigate the effect of neuroleadership on the effectiveness of staff training with the mediating role of social capital in knowledge-based companies. this research is applied in terms of purpose and descriptive-correlational in nature. in this study, the statistical population consists of the employees of the science and technology park of the university of tehran. also, the sample of this research is consisting of 17 companies with a number of 152 full-time male and female employees, which were selected by simple random sampling method. the data collection tool was a standard questionnaire that was selected from previous studies. data analysis was performed using a structural equation modeling approach and partial least squares method using spss and pls software. it is suggested that knowledge-based companies should improve the effectiveness of employee training, regarding the organizational neuroleadership dimensions including trust, sympathy, stability, and hope, and act in stable and transparent ways to reduce the level of tension and worry. managers can also involve employees in organizational activities, considering the dimensions of social capital and proper foundation, and strengthening the thinking that employees have an essential role in the future of the organization and it clearly increases the effectiveness of employee training.