|
|
آیین اَراکردن در شِشتَمَد سبزوار
|
|
|
|
|
نویسنده
|
فیاض ابراهیم ,غربی موسیالرضا
|
منبع
|
فرهنگ و ادبيات عامه - 1395 - دوره : 4 - شماره : 8 - صفحه:1 -24
|
|
|
چکیده
|
ادبیات شفاهی بخشی از فرهنگ غیرمادی و گونهای غنی از ادبیات کهن است و انواعی همچون افسانه، ترانه، ضربالمثل، چیستان، اصطلاحات و جز اینها را دربرمیگیرد. هریک از این انواع ابعادی غنی در تحلیل فرهنگی دارند. «اَراکردن» یکی از اصطلاحات رایج در ادبیات شفاهی منطقۀ شِشتَمَد سبزوار است و به مجموعۀ فرایندها و اعمال و فعالیتهایی گفته میشود که با استفاده از عناصر زیباییشناسانۀ بومی، رنگ و بویی آیینی به امور و اشیا میبخشد. این مقاله با رویکردی انسانشناختی به بررسی کاربرد این اصطلاح محلی و مردمی در چهار آیینِ نخل، عَلَم، اسب چوبی و اسب هیزمی میپردازد. این پژوهش درپی آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا کنشی خاص تبدیل به کنشی آیینی میشود و اصطلاح منتجشده از آن به اصطلاحی نمادین و آیینی تبدیل میشود. نتایج این بررسی نشان میدهد که هریک از این آیینها بر معانی و مفاهیم فرهنگی و اجتماعی خاصی دلالت میکنند. برای برجستهسازی اهمیت این معانی و مفاهیم و بهطورکلی حیات اجتماعی، از این اصطلاح و کنش که متضمن اعمال هنری و زیباییشناسانه است، استفاده میشود. این برجستهسازی با گذار از ساحت زندگی روزمره به حیات اجتماعی، آیینی و نمادین جامعه همراه است؛ بنابراین میتوان اَراکردن را اصطلاحی هنری و آیینی دانست.
|
کلیدواژه
|
اَراکردن ,حیات آیینی ,آیینهای مردمی ,ششتمد سبزوار.
|
آدرس
|
دانشگاه تهران, دانشکده علوم اجتماعی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
mosarezagharbi@ut.ac.ir
|
|
|
|
|
|
|
|
|
The Ceremonial Idiomatic Expressions and Representation Sheshtamad, Sabzevar
|
|
|
Authors
|
Fayaz Ebrahim ,Gharbi Mosareza
|
Abstract
|
Abu Tāher Tarsusi is one of the literate and eloquent narrators in Persian literature that has been known by two published narratives called, Darabnameh and Abu Moslemnameh. A theory has been given already about his historical identity and assignment to the court of Sultan Mahmud of Ghazni. For the first time, this research has attempted to propose other possibilities during the first theory by newfound documents that obtained from the other Tarsusi’s narrative, called Qeran Habashi. This paper analyzed in three parts of great Shahnameh, Gitinama Minar and twofold sources along stating some reasons and the results of this research indicate the Abu Tāher presence between the ends of the Ghaznavid dynasty to the middle of the Ghurid reign. Based on this article evidences, Qeran Habashi was the last Tarsusi’s work and its hero is another desired and idealized figure of sahib Qeran Sultan deeds, Ghiyāth al-Dīn Mohammad Ghurid, that her mother called him, Habashi.
|
Keywords
|
: Abu Tāher Tarsusi ,Qeran Habashi ,great Shahnameh ,Gitinama Minar ,twofold sources.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|