فقر معرفت شناختی و روان شناختی در اندیشه پاولف و مکتب رفتار
|
|
|
|
|
نویسنده
|
سالاری عزیزالله
|
منبع
|
پژوهشهاي معرفت شناختي - 1396 - شماره : 14 - صفحه:117 -149
|
چکیده
|
نظریه پاولف و مکتب رفتار، به عنوان یکی از روشهای آموزش به ویژه در روانشناسی یادگیری و نیز یکی از شیوهها و راههای پرورشی، مورد توجه و قابل تامل است و میتوان از رهاورد آن برای بخشهایی از تعلیم و تربیت، بهرههای ارزشمندی گرفت. اگر این مشرب درمعرض نقّادی ما قرار میگیرد، ازآنروست که افکار و افعال آدمی را تماما در قالب محرّکها، بازتابها، محیط و نیز فرآیند فیزیولوژیک انسان تحلیل و تعقیب میکنند. آنجاست که هم این روند و هم مبانی آن که همان فلسفه پوزیتیویسم و ماتریالیسم و نیز آموزههای داروینی و دکارتی است، مورد نقد و چالش قرار میگیرد. ما با این نظریه، به منظور یک تکنیک علمی سر ناسازگاری نداریم،محل نزاع ما دیدگاههای فلسفی،شناخت شناسی و روان شناختی و انسان است که صاحبنظران آنان، چنین نظریهای را از دل آن استخراج کردهاند. همچنین با آن جهانبینی و معرفتی است که به دلایل ناصواب، به حذف روانشناسی و معنویت و نظام ارزشها و باورهای قدسی آدمیان پای میفشارند و به آن رنگ و بوی حیوانی می دهند. فقر اصالت و استقلال در اندیشه و معرفت انسان، فقر خودشناسی، تفکر و هنر، مغایرت با حقایق عقلی، جبرگرایی محیطی و فیزیولوژیک، انکار پدیدههای روانی و نیز ناباوری به کیان اخلاق و ارزشها، نقدهایی است جدی بر مکتب شرطی.
|
کلیدواژه
|
محرّک شرطی، بازتاب شرطی، پاولف، رفتار، واتسون، فیزیولوژی، روانشناسی
|
آدرس
|
دانشگاه صدا و سیما, ایران
|
پست الکترونیکی
|
aminsalar66@gmail.com
|
|
|
|
|