|
|
نقدی پسا اثبات گرا به نظریات توسعهی سیاسی و کاربرد آن در مورد ایران: اتخاذ یک رویکرد پیکربندیشده
|
|
|
|
|
نویسنده
|
شجاعی نیما ,پناهی محمدحسین
|
منبع
|
مطالعات فرهنگي و ارتباطات - 1399 - دوره : 16 - شماره : 60 - صفحه:11 -50
|
چکیده
|
در مورد کشورهای «جهان سوم»، «جنوب»، «در حال توسعه» و «عقبمانده» بهطور معمول گفته میشود که اینها هرکدام 50، 100 یا 200 سال (کمتر یا بیشتر) از کشورهای «توسعهیافته» عقبترند و از این جهت گذشتهی اینها، چراغ راه آیندهی آنهاست. نظریات توسعهی سیاسی و بحثهای مرتبط با آن، یعنی دموکراتیزاسیون، گذار به دموکراسی و تحکیم دموکراسی، از دههی 50 میلادی به بعد در چنین فضایی متولد شدند، ولی، بهدلیل محدودیتهای فراوان «ایدئولوژیک»شان، از دههی 80 میلادی به بعد، بهمرور، افول کردند. پارادایم اثباتگرایی و مکتب نوسازی که هردو برآمده از فلسفهی روشنگری بودند نقشی اساسی در تکوین و رشد آن نظریات داشتند، اما، با وجود محدودیتها و نقدهای اساسیای که به آن پارادایم و آن مکتب صورت گرفت، جریانهای اصلی نظریات توسعهی سیاسی نیز افول کردند و رویکردهای بدیل جایگزین آنها شدند. در همین رابطه، مکتب تاریخی احیاء شد، سیاست تطبیقی رشد کرد و جامعهشناسی تطبیقیتاریخی، بهعنوان نمونه، به یکی از مهمترین چارچوبهای منتقد پارادایم اثباتگرایی و مکتب نوسازی، مورد استفاده قرار گرفت. در این مقاله، ضمن بررسی فراز و فرودهای نظریات توسعهی سیاسی، به این جریان بدیل و چگونگی امکان کاربرد آن در مورد ایران اشاره خواهیم کرد. بدین منظور، با استفاده از معرفتشناسی و هستیشناسی «پیکربندیشده» مندرج در این نوع جامعهشناسی، تلاش خواهیم کرد ضمن نقد آن پارادایم و آن مکتب «ایدئولوژیک»، با توجه به ظرفیتهای «بومی» موجود در نظریات مرتبط با موضوعات ایران، مختصات مفهومی این رویکرد بدیل را در «تببین» موضوع «توسعهی سیاسی» و «دموکراتیزاسیون» روشن کنیم.
|
کلیدواژه
|
توسعهی سیاسی، دموکراتیزاسیون، پسا اثبات گرایی، جامعهشناسی تطبیقیتاریخی، رویکرد پیکربندیشده
|
آدرس
|
جهاد دانشگاهی تهران, گروه جامعه شناسی, ایران, دانشگاه علامه طباطبائی, گروه جامعه شناسی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
mhpanahi2@gmail.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
A Post-Positivist Criticism of the Theories of Political Development and the Application of Them, Considering Iran: Adopting a Configurational Approach
|
|
|
Authors
|
Shojaei Baghini Nima ,Panahi Mohammad Hossein
|
Abstract
|
People usually say that the ThirdWorld, South or Developing countries are being behind from the Developed Countries for too many years. In this case, the past of latter countries could be the future of the former countries. In the same atmosphere, the theories of the Political Development and the relevant arguments such as Democratization, Transition to Democracy and Consolidation of Democracy were formed. However, they had so many ideological limitations which are influenced by the Positivist and the Modernization approach; hence, some alternative approaches were risen, then after. So, Historical School was revived, Comparative Politics was improved and the ComparativeHistorical Sociology, as a case in point, was become the one of the main alternative to the Positivist and Modernization approach. In this article, we study the upheavals of the theories of the political development and considering the latter approach as the one that could apply to the case of Iran. Using the “Configurational” epistemology and ontology in the mentioned approach, and considering the “Indigenous” potentials in the theories about Iran’s Political Problems, we try to criticize the Positivist and Modernization approach, as the “Ideology”, to show how we could explain the problem of Political Development and Democratization in Iran.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|