|
|
شالودهشکنی؛ دستمایۀ اندیشۀ سیاسی - فلسفی صدرالمتالهین شیرازی
|
|
|
|
|
نویسنده
|
آقاحسینی علیرضا ,بهزادی زهرا
|
منبع
|
سياست - 1399 - دوره : 50 - شماره : 3 - صفحه:769 -786
|
|
|
چکیده
|
این مقاله درصدد است تا نشان دهد که دو فیلسوف میتوانند در دو گستره جغرافیای متفاوت و در فاصله چند قرنی به همدیگر نزدیک شوند و بهرغم فاصلهها و بلکه تفاوتها به یکدیگر پیوند بخورند. نویسندگان مقاله دست آنها را در دست یکدیگر قرار دهند؛ گفتوگو و همزبانی. بنابراین تلاش خواهد شد شباهتها و تفاوتها برجسته شده، با تکیه بر منطق شالودهشکنی اولاً نوآوریهای صدرالمتالهین به بحث گذاشته شود؛ ثانیاً در پرتو راهگشاییهای دریدایی امکان فراروی از اندیشه صدرا مورد توجه قرار گیرد. در این زمینه نقد که از اصول اصلی شالودهشکنی است، در مشیء صدرالمتالهین بررسی میشود. یافتههاحاکی از این است که با وجود رگههای مشترک شالودهشکنانهای میان اندیشه دریدا و صدرالمتالهین،در پارهای از امور با یکدیگر متفاوت میشوند. پدیدارشناسی نگاه دریدا تنها ناظر بر ساحت پرتابشدگی انسان به زیستجهان حاضر است، درصورتیکه صدرالمتالهین ضمن بااهمیت تلقی کردن این زیستبوم مرگ را پایان دازاین هایدگری و سوژه دریدایی بهحساب نمیآورد. صدرالمتالهین با وجود شروع میکند و به مسئله مهم زمانمندی و حرکت جوهری میرسد، اما نقطه عزیمت دریدا دازاین و امکانات فراروی اوست که پیوندی ناگسستنی با زمانمندی مییابد. فهم هرمنوتیکی صدرالمتالهین در تلاش است تا نیت مولف را بهقدر استعداد تبیین نماید، حال آنکه در نگاه شالودهشکنانه دریدا امکان کشف نیت مولف یا شارع مقدس مطرح نیست. فهم آن چیزی است که در اندیشه مفسر نقش میبندد. در نگاه شالودهشکنانه دریدا، نوعی بدبینی تجدیدشده نسبت به آنچه ایجاب و اثبات میشود، همواره وجود دارد، اما صدرالمتالهین در روند کلی شالودهشکنانه خود استکمال و اشتدادهای وجودی را میبیند که از دیدگاه دریدایی میتوان وی را در زمره نگاههای افلاطونی طبقهبندی کرد. با ملاحظات مذکور، این مقاله این نظر را دنبال خواهد کرد که شالودهشکنیهای دریدایی شخص خود دریدا را به دست شالودهشکنی میسپرد، اما شالودهشکنیهای صدرایی صرفاً نقادیها را متوجه زمانه پر شر و شور صفویه مینماید! بدون اینکه او خود نیز در معرض چنین واسازی قرار گیرد.
|
کلیدواژه
|
حکمت متعالیه، دریدا، شالودهشکنی، کسر الاصنام (بتشکنی)
|
آدرس
|
دانشگاه اصفهان, دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد, ایران, دانشگاه اصفهان, دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Deconstruction; result of Mullah Sadra’s political philosophical thought
|
|
|
Authors
|
Behzadi Zahra ,aghahosseini alireza
|
Abstract
|
This study analyzes Mullah Sadra’s critiques and innovations and among Islamic philosophers finds his thoughts and attitudes close to the concept of Derrida’s deconstruction more than anyone else. Accordingly, article introduces Mulla sadra as a dissident and unhappy thoughtful philosopher with radical questioning style that although many do not consider him as a political thinker Because he has not entered the political spherebut according to harsh criticism towards Himself contemporary superficials Sufis and with Drawing Transcendental Wisdom, we can put him among Political theorists and philosophers. Mulla sadra propound Innovative topics in Mystical and philosophical sphere like existence, Substantial Motion and Bodily resurrection that seems representing such plans and reveling Adversity of Safavid government. His critique pushed him forward to find a deconstructionist language. In this regard, criticism, exposing contradictions and otherness that is the main factor of “deconstructing”, will be examined in Mullah Sadras Platform. The findings indicate that there are comunalities between Sadra and Derrida. However, we face the fact that in some of issues these two chracters are different from one another. Derrida’s ideology on phenomenology focuses only on human throwness to being in the present world; however, Mullah Sadras emphasizes on the significance of ecology and does not believe that death is the end of Heidegger’s Dasein and Derrida’s subject. Mullah Sadra’s Hermeneutic meaning attempts to determine the author’s intention based on the capacity, While from Derrida’s deconstructionist view, author death is of utmost importance. Derrida’s deconstructionist view contains continuously renewed pessimism toward things affirmed and approved. In contrary, Mullah Sadra believes in illustrative seeking perfection and aggravation in his total deconstructionism. That is, human ignorance is obviating the vitiations specific to his time in this condition.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|