|
|
تحلیل و نقد شاکله نظریه تفسیری فضلالرحمن بهمثابه مبنایی روششناختی برای برخی خوانشهای زنانهنگر از قرآن کریم
|
|
|
|
|
نویسنده
|
بدره محسن ,میرخانی عزت السادات ,شاکری گلپایگانی طوبی
|
منبع
|
مطالعات زن و خانواده - 1399 - دوره : 8 - شماره : 2 - صفحه:9 -35
|
چکیده
|
در خوانشهایی که زنان مسلمان در چند دهه اخیر از قرآن کریم صورت دادهاند با نویسندگانی مواجهیم که بعضاً بهعنوان افراد شاخص جریان معروف به «فمینیسم اسلامی» از آنها یاد میشود. این نویسندگان که شامل کسانی چون ودود، الحبری، بارلاس و سعدیه شیخ می شوند، تا اندازه معتنابهی در روش شناسی خود متاثر از نظریه تفسیری فضلالرحمن بودهاند. فضلالرحمن هرمنوتیک قرآنمحور خود را بر نظریهای در باب نبوت و ماهیت وحی و نیز فهمی درباره تاریخ مبتنی میکند. وی منادی تمییز اسلام هنجاری از اسلام تاریخی است و به تفکیک ایدئالهای دین از اعراض آن برای فهم حضور دین در جهان مدرن دعوت میکند. در نگاه او، انداختن طرحی نو در ساحت معرفت اسلامی در اصل باید با مطالعه جامع قرآن برای روشن نمودن مقاصد و اصول اخلاقی آن آغاز شود. در نگاه او پس از استخراج یک نظام اخلاقی و فکری از قرآن و بر مبنای این نظام اخلاقی است که میتوان به درستی میراث حدیثی اسلامی را خوانش کرد. او دلمشغول احیای اجتهاد است و آن را بر مبنای «حرکت دومرحلهای» خود تعریف میکند. طنین اندیشه او در آثار نویسندگان یادشده حضور دارد ازاینرو تحلیل و نقد این اندیشه به نحوی تحلیل و نقد «فمینیسم اسلامی» نیز هست. این مقاله که به عنوان رهیافت روشی خود از «مطالعه تحلیلی» و «نقد دیالکتیک» بهره میبرد سرانجام به این نتیجه میرسد که نظریه تفسیری فضلالرحمن، ضمن برخی نوآوریها و راهگشاییها، مبنای محصل و کاملا پردازششدهای نیست که بتواند بدون ایجاد مسالههایی مضاعف، مبنای خوانشهای بدیل زنان از قرآن کریم شود.
|
کلیدواژه
|
فضل الرحمن، تفاسیر زنانه نگر، روششناسی تفسیری، فمینیسم اسلامی
|
آدرس
|
دانشگاه الزهرا س, گروه مطالعات خانواده و زنان, ایران, دانشگاه تربیت مدرس, گروه مطالعات زنان, ایران, دانشگاه تربیت مدرس, گروه مطالعات زنان, ایران
|
پست الکترونیکی
|
t.shakeri@modares.ac.ir
|
|
|
|
|
|
|
|
|
An analysis and critique of Fazlur Rahman’s interpretive theory as a methodological basis for some feminine readings of Quran
|
|
|
Authors
|
Badreh Mohsen ,Mirkhani Ezzatosadat ,shakeri toba
|
Abstract
|
In recent decades there have been new readings of holy Quran by Muslim women including authors known as “Islamic feminists”. This group of women such as Amina Wadud, Azizah AlHibri, Asma Barlas and Sadia sheikh are significantly influenced in their applied methodology by Fazlur Rahman’s interpretive theory. Rahman bases his Qur’anic hermeneutics on a theory of prophecy and revelation and also an understanding of history. He invites us to make distinction between normal Islam and historical Islam and calls for separating religious Ideals from religion’s contingencies for the sake of presenting Islam to the modern world. According to him, any reconstruction of Islamic thought primarily needs a comprehensive study of the Quran for its ethical worldview. He is concerned with reviving Ijtihad and defines it according to his own “twoway movement”. His methodological influence is obvious in the works of socalled “Islamic feminism” authors, then analysis and critique of his interpretive theory is in fact an analysis and critique of their readings. This paper takes “analytical research” and “dialectical criticism” as its methodical approaches and finally concludes that Rahman’s interpretive theory, though having new inspirations and hermeneutic inventions, cannot work as a wellfound theologicalmethodological base for alternative interpretations, without creating new problematic faults.
|
Keywords
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|