چگونگی اهمیت سوژه و کنش در فلسفهٔ ایدئالیستی آلمان و به تبع آن در اندیشهٔ مارکس
|
|
|
|
|
نویسنده
|
طالب زاده حمید ,صادقیان محمد
|
منبع
|
مطالعات جامعه شناختي - 1395 - دوره : 23 - شماره : 2 - صفحه:540 -566
|
چکیده
|
آنچه در این مقاله در صدد بیان آن هستیم، توضیح دربارهٔ اهمیت سوژه در فلسفهٔ ایدئالیسم آلمانی و پیوند وثیقی است که سوژه در اندیشهٔ هریک از فیلسوفان ایدئالیست با کنش دارد. سپس توضیح و تبیین این مطلب که آنچه در تفکر مارکس شاهد آن هستیم، دقیقاً به نوعی ادامهٔ همین سنت است، به نحوی که هم سوژه و هم کنش آن نقشی محوری و اساسی را در اندیشهٔ مارکس ایفا میکنند. به عبارت دیگر، ایده و طرح خاص این مقاله نشاندادن پیوند مارکس با فلسفهٔ ایدئالیسم آلمان، ذیل توضیح دربارهٔ نقش سوژه و کنش آن در اندیشهٔ وی است. آنچه اساس این مقاله را شکل میدهد طرح این ادعاست که مارکس در درون و ادامهٔ سنت فلسفهٔ ایدئالیستی آلمان گام برداشته است و تفکر وی امتدادی بر آن تفکر است، هرچند اختلافاتی نیز با آن دارد. بدین منظور اهمیت سوژه و پیوند آن با کنش را در تفکر و فلسفهٔ سه فیلسوف بزرگ ایدئالیست یعنی کانت، فیخته و هگل بررسی کرده و سپس نحوهٔ ادامه همین مسیر در تفکر مارکس را در ذیل توضیح دربارهٔ علت جدایی مارکس از فلسفهٔ فوئرباخ نشان خواهیم داد.
|
کلیدواژه
|
ایدئالیسم آلمانی، کانت، فیخته، هگل، فوئرباخ، مارکس، سوژه، کنش
|
آدرس
|
دانشگاه تهران, گروه فلسفهٔ, ایران, دانشگاه تهران, ایران
|
پست الکترونیکی
|
sadeqianm68@yahoo.com
|
|
|
|
|