>
Fa   |   Ar   |   En
   نسبت نقدِ تاریخ با فراتاریخ؛ یک پیش‌نهاد  
   
نویسنده فیّاض انوش ابوالحسن
منبع پژوهشنامه انتقادي متون و برنامه هاي علوم انساني - 1399 - دوره : 20 - شماره : 1 - صفحه:217 -240
چکیده    این مقاله درپیِ ترسیمِ منطقِ حاکم بر نقدِ تاریخ ازطریق تامل در رابطه میان «تاریخ» و «نقدِ تاریخ» است و ابتدا به تبیین این مدعا می‌پردازد که برخورداری از مبنای نظری ضروری‌ترین اقدام برای هر تاریخ‌دان درجهت نگارش و پژوهش تاریخ است. سپس با عرضه یک پیش‌نهاد به این مهم توجه می‌دهد که نقد آثار تاریخی نیز مستلزم دو نکته است: اول، آگاهی ناقد از مبنای نظریِ متنی که درصدد نقد آن است و دوم، برخورداریِ ناقد از یک مبنای نظریِ مشخص. ازآن‌جایی‌که هرگونه مبنایِ نظری به ساحتِ فراتاریخ مربوط می‌شود، فوری‌ترین بحث در این زمینه ایضاح نسبت میان «نقدِ تاریخ» و «فراتاریخ» است. در این مقاله، پنج تلقی از واژه تاریخ مبنای ورود به بحث قرار گرفته است که اولین تلقی ‌(تاریخ به‌مثابه وقایع گذشته) مربوط به ساحتِ هستی‌شناختیِ تاریخ و چهار مورد بعدی (تاریخ به‌مثابه تاریخ‌نویسی. تاریخ به‌مثابه تاریخ‌پژوهی. تاریخ به‌مثابه تمدن‌پژوهی، و تاریخ به‌مثابه فراتاریخ‌اندیشی) مربوط به ساحتِ معرفت‌شناختیِ تاریخ (علم‌ تاریخ) است. بخش اعظم مقاله با تحلیلِ ظرفیت‌‌های سطوحِ مختلفِ معرفتِ تاریخی به تلاش برای ایضاحِ نسبتِ تاریخ و فراتاریخ در هر دام از ساحت‌های تاریخ خواهد پرداخت.رویکرد اتخاذشده در این مقاله مبتنی‌بر روش‌ فلسفه تحلیلیِ تاریخ است، بدین معنا که کوشش می‌شود با تحلیلِ (به‌معنای تجزیه) ساحت‌های معرفتیِ واژه تاریخ ظرفیت‌های هر ساحت برای کمک به تبیین مفهوم نقدِ تاریخ برجسته شود.
کلیدواژه تاریخ، فراتاریخ، ‌تاریخ‌نویسی، تاریخ‌‌پژوهی، تمدن‌پژوهی، فرا‌تاریخ‌اندیشی، نقدِ تاریخ
آدرس دانشگاه اصفهان, گروه تاریخ, ایران
پست الکترونیکی amir.anush2016@gmail.com
 
   The Relationship Between Critique of History and Metahistory:A Proposal  
   
Authors Fayaz Anush Abolhasan
Abstract    It is said that the relationship between history and theory is like “the deaf dialog”. It means that there are incongruous interests between them, and maybe the interpretation itself, causes an inconsistent relation between historians and theorists. The present paper explains that every historian needs to have a theoretical base for writing and studying history. Then, it emphasizes that to criticize the historical works the critics must be aware of the theoretical base they criticize, and they themselves have to adopt a specific theoretical base. So, every theoretical base is pertinent to the metahistorical field, and it means that the historians who theorize have to attend to necessaries more than facts gathering. Therefore, the most necessary debate is an explanation of the relationship between the critique of history and metahistory. The paper analyzes different levels of historical knowledge to explain the relationship.
Keywords
 
 

Copyright 2023
Islamic World Science Citation Center
All Rights Reserved