نسبت و تعامل چپ نو در ایران با اندیشۀ یورگن هابرماس (با تمرکز بر نقش حلقه‌ ارغنون)

جریان چپ در ایران همپای تحولات جهانی، تطوراتی داشته است. به طور خاص در ایران نیز بعد از تغییرات ناشی از فروپاشی کمونیسم و مطرح شدن تاملات انتقادی ژرف‌تر دربارۀ دغدغه‌های مارکسیسم و چپ‌گرایان در اموری همانند سلطه، نقد کلیت مناسبات فرهنگی و زیست‌-جهان معاصر، چپ نو به بازاندیشی برخی مفاهیم خویش پرداخته و صورت‌بندی جدیدی در این حوزه را ارائه نموده است. یکی از مهم‌ترین دستاویزهای این جریان، استمداد از نظریۀ انتقادی به طور عام و آرای اندیشمندان مکتب فرانکفورت به شکل خاص بوده است. در بین این نحله فکری نیز آرای یورگن هابرماس از اهمیت خاصی برخوردار شده است. در این نوشتار با تاکید بر جریان چپ نو و به ویژه نمایندۀ شاخص آن یعنی مراد فرهادپور تلاش شده بدین سوال پاسخ داده شود که شرایط گرایش و نیز فاصله گرفتن و حتی گذار جریان چپ ‌نو در ایران از هابرماس چه بوده است؟ در پاسخ، با استفاده از هرمنوتیک قصدگرای کوئینتین اسکینر، برآنیم که جریان چپ‌نو در دوران متاخر در ایران همسو با جریانات مشابه جهانی در کنار استفاده از دیدگاه انتقادی هابرماس، به سبب بروز مسائل و چالش‌های عمیق‌تر در بحث سلطه و تعمیق آن با نوعی گذار از پروژۀ فکری هابرماس به سوی دیدگاه‌های انتقادی رادیکال‌تر منبعث از جریان چپ گرایش یافته و همواره چه در تقّرب به هابرماس و چه فاصله گرفتن از آرای وی، پروژهایی اجتماعی را مدّنظر داشته است.

the relationship and interaction of the new left in iran with the thought of jürgen habermas (focusing on the arghanoon circle)

introductionthe subject of this article is to examine the impact of habermas's thought on the evolution of the new left political thought in iran. especially due to the openness of habermas's views in both his thought and his practical approach to dialogue, a significant popularity of his opinions can be seen in iran. among those who have paid special attention to habermas's thought in recent decades, the new left is representedby murad farhadpour. the adaptation of habermas's thought system is not surprising considering the origin of habermas's thought, which is rooted in the left tradition and in particular the frankfurt school. however, this trend he has experienced and gone through many ups and downs along this path. in order to investigate and explain this tendency and at the same time distance of this movement in the intellectual space of lateiran, using quintin skinner's intentionalist hermeneutics, an attempt is made to show that the use and application of habermas's thought by the new left movement in iranfirstly, on the one hand, it has been influenced by a specific intellectual and social context that made habermas suitable for the design, and secondly, as skinner emphasizes in his method known as intentional hermeneutics, every thinker has apurpose in mind while designing his intellectual system. in other words, he wants to perform an action through his thoughts. the current of the new left is also the way it is sometimes explicitly stated by its key representatives or where it can be seen withimplicit signs in some cases, he tried to use habermas's point of view not only as a theoretical tool but also to advance social and political projects.