مبانی فلسفی اسقاط حق در فقه اسلامی و حقوق غرب
|
|
|
|
|
نویسنده
|
تقیزاده ابراهیم
|
منبع
|
پژوهش هاي فقهي - 1397 - دوره : 14 - شماره : 3 - صفحه:677 -706
|
چکیده
|
موضوع اسقاط حق در اغلب رشتههای حقوقی مطرح شده است. برای ارزیابی و قضاوت در زمینۀ صحت یا بطلان این عمل حقوقی، معیارهای مختلفی از قبیل خودمختاری، کارایی (فایده) و مصلحت پیشنهاد شدهاند. ریشۀ این معیارها را باید در گفتمان «فلسفۀ حق» جستوجو کرد. بنابراین، پرداختن به مبانی فلسفی اسقاط حق یک ضرورت است. در این مقاله با مرور ایدههای مطرحشده در خصوص حق در فقه اسلامی از یکسو و نظریات ارائهشده توسط فلاسفه و حقوقدانان غربی از سوی دیگر، معیارهای ارزیابی اسقاط حق، شناسایی و مقایسه خواهند شد. در فقه اسلامی این موضوع در ضمن مباحث مربوط به حق و حکم بررسی شده است. حق در تفکر اسلامی در قالب مصلحت، تحلیل و قضاوت میشود. در میان نظریهپردازان حق در جهان غرب نیز، نظریههای مختلفی ارائه شده که دو نظریۀ اراده و سود، از شهرت و طرفداران بیشتری برخوردار است. بر اساس نظریۀ اراده، تسلط ذیحق بر موضوع حق، اساسیترین ویژگی یک حق محسوب میشود. نظریۀ سود نیز با تقلیل حق به فایده، سودمندی را اصلیترین کارویژه برای حق میداند. از نگاه سودگرایان، حق ابزاری در خدمت خیر عمومی است و چنانچه رفاه جامعه بهعنوان یک کل اقتضا کند، قربانی کردن حقهای شخصی مجاز خواهد بود. لذا در اسقاط حق، ارادۀ ذیحق نقش ثانوی دارد. این بررسی نشان داد که آرای برخی فقها، با نظریۀ اراده هماهنگ است؛ ولی نگرش غالب در فقه اسلامی به مصلحت متکی است که مشابهتهایی با نظریۀ سود دارد، اما تفاوت اساسی این دو در این است که مصلحت در تفکر اسلامی جنبۀ دروندینی و در تفکر غربی، جنبۀ انسانی دارد.
|
کلیدواژه
|
اسقاط حق، حق و حکم، مصلحت، نظریۀ انتخاب، نظریۀ فایده
|
آدرس
|
دانشگاه پیام نور, گروه حقوق خصوصی, ایران
|
پست الکترونیکی
|
taghizaadeh@gmail.com
|
|
|
|
|