مسالۀ عینی و ذهنی در فلسفۀ نیگل
|
|
|
|
|
نویسنده
|
همدانی امید
|
منبع
|
جستارهايي در فلسفه و كلام - 1396 - دوره : 49 - شماره : 2 - صفحه:139 -156
|
چکیده
|
فلسفه تامس نیگل، فیلسوف آمریکایی، دربرگیرنده گستره متنوعی از مسائل فلسفی، از فلسفه ذهن تا فلسفه سیاسی است اما رشته پیوند میان تمام این قلمروهای متنوع و متکثر فلسفی در تفکر او، مساله عینی و ذهنی است. توانایی نگریستن آدمی به مسائل فلسفی از چشماندازهای عینی و ذهنی و تقابل میان این دو نظرگاه، مجموعهای از مسائل فلسفی را پدید میآورد که حل و فهم آنها از نظر او، بدون توجه به نگاه عینی و ذهنی ممکن نیست. در این مقاله، من کوشیدهام تا شرح و تبیینی از نگاه نیگل به مساله عینی و ذهنی به دست دهم و معنای عینیانگاری نیگلی را روشن کنم. من بر بنیاد دو کتاب نگریستن از هیچکجا و حرف آخر نشان میدهم که عینیانگاری نیگل چگونه تحول یافته است. بر بنیاد این تحلیل، عینیانگاری نیگل دو شکل پیدا میکند: عینیانگاری بر بنیاد خودی عینی که میتواند خویش را از نظرگاههای خاص و محدود جدا کند و فهمی جامعتر از خود و واقعیت کسب کند و عینیانگاری بر بنیاد ساختار ذهن آدمی که محدود به قیود معرفتی خاص در نگریستن به جهان و حتی شک در بنیادهای معرفت خویش است یعنی همان محدودیت ناشی از افکاری که گریز و گزیری از آنها نیست. من سپس به این نکته اشاره خواهم کرد که این دو درک و دریافت از عینیانگاری و بیان این دعوی که در برخی از قلمروهای فلسفی میبایست از نوع اول و در برخی قلمروهای دیگر از نوع دوم استفاده کرد، در وهله نخست نوعی ناسازگاری را در فلسفه نیگل پدید میآورد اما توجه به چهارچوب کلی عینیانگاری نیگلی، میتواند رافع این ناسازگاری باشد.بود را با اهرم نسخ از میان برداشتند.
|
کلیدواژه
|
عینی; ذهنی; عینیانگاری نیگلی; چشمانداز; خود عینی
|
آدرس
|
دانشگاه فردوسی مشهد, ایران
|
پست الکترونیکی
|
hamedani@um.ac.ir
|
|
|
|
|