|
|
ارزیابی انتقادی خوانش هگل از بنیاد آموزههای هراکلیتوس
|
|
|
|
|
نویسنده
|
درویشی داریوش
|
منبع
|
تاريخ فلسفه - 1393 - دوره : 5 - شماره : 3 - صفحه:111 -136
|
چکیده
|
فلسفه آلمانی در آغاز دوران نو، نگاه خود را بیش از تمام دیگر سنتهای فلسفی، بسمت یونانیان گرداند و نخستین بنیادها و جانمایههای خود را از فلسفه یونانی به وام گرفت؛ این سنت یونانیگرایی در فلسفه آلمانی، از سویی ژرفای تازهیی به این آموزهها بخشید و از سوی دیگر، به پارهیی بدفهمیها درباره فلسفه یونان انجامید. نوشتار حاضر، میکوشد یکی از پرآوازهترین اینگونه بدفهمیها را صورتبندی نماید. این بدفهمی، به بنیاد آموزههای هراکلیتوس بازمیگردد؛ فیلسوفان کهنی همچون افلاطون و ارسطو که کتاب هراکلیتوس را در دست داشتند، آموزه جنبش را بنیاد آموزههای هراکلیتوس میدانستند. این در حالی بود که هگل، در اوج فلسفه نوین آلمانی، کوشید فلسفه خود را با آموزههای هراکلیتوس هماهنگ سازد، اما از آنجا که این کار شدنی نبود، آموزههای هراکلیتوس را با مبانی فلسفه خویش همساز نمود. برای نمونه، وی بنیاد فلسفه هراکلیتوس را، نه آموزه «جنبش»، بلکه آموزه «یگانگی همیستاران [= اضداد]» پنداشت. این خوانش هگل، بزودی از سوی برخی پژوهشگران فلسفه یونان پذیرفته شد و نوشتار حاضر میکوشد نشان دهد که بازگشتن به خوانش کهن از بنیاد فلسفه هراکلیتوس، بسیار شایستهتر از پذیرفتن خوانش هگلی از چیستی این بنیاد است.
|
کلیدواژه
|
هگل ,هراکلیتوس ,جنبش ,وحدت اضداد ,هستی ,آتش ,لوگوس ,نیستی ,Hegel ,Heraclitus ,motion ,unity of opposites ,being ,non-existence ,logos ,fire
|
آدرس
|
دانشگاه علامه طباطبایی, کارشناس ارشد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی, ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|