|
|
نسبت میان زبان و واقعیت در افلاطون: قرائتی از کراتولوس افلاطون در پرتو تمثیلهای سهگانهی جمهوری
|
|
|
|
|
نویسنده
|
فتحی حسن ,سلیمانپور ابوبکر
|
منبع
|
تاريخ فلسفه - 1396 - دوره : 8 - شماره : 1 - صفحه:149 -176
|
چکیده
|
پیش از افلاطون مسئله زبان برای متفکرانی که با آن روبرو بودند همچون پدیدهیی دوگانه متجلی میشد؛ پدیدهیی که از منظر اسطورهیی یک امر مرموز و رازگونه بود که رابط میان خدایان و انسان بود و از منظری دیگر گونهیی قانون برای آشکارگی حقیقت. برای هراکلیتوس زبان جنبهیی رازورزانه همچون لوگوس داشت که بیشتر پدیداری برای اشاره به حقیقت بود تا ابزاری برای توضیح و تشریح آن. از سویی دیگر، زبان برای پارمنیدس زبان پدیداری فریبنده بود که حاصل گونهیی قرارداد اجتماعی بود و مسئلهیی از جهان محسوس که بخودیخود دارای ارزش چندانی نیست. سوفسطائیان نیز زبان را پدیدهیی قراردادی و نسبی میدانستند که جز ابزاری برای سخنوری نبود و درخود هیچ حقیقت مطلقی دربرنداشت. افلاطون با توجه به این پیشزمینه تاریخی، کار خود را آغاز کرد و در این آبشخور به بررسی مسئله زبان پرداخت و در کراتولوس دیدگاهی را پروراند که جامع و مکمل این پیشینه تاریخی بود. زبان، برای افلاطون، پدیدهیی فریبنده و ناقص است؛ پدیدهیی که وی در کراتولوس آن را، با توجه به ذات زبان و نسبت آن با واقعیت مورد بررسی قرار میدهد. از آنجایی که زبان، برای افلاطون، امری مصنوع است، ذاتاً ناقص است و به همین دلیل نمیتواند شناختی از واقعیت بدست بدهد؛ تنها کاری که زبان میتواند و باید بکند این است که هرچه صحیحتر واقعیت را بازنمایی کند و تا حد ممکن در این کارکرد صحیح و نزدیک به واقعیت باشد. زبان تابع واقعیت است و از نظر هستیشناختی متاخر از آن است و تنها از نظر تعلیمی است که بطور موقتی بر آن تقدم زمانی دارد. بعبارت دیگر، از زبان به شناخت نمیتوان دست یافت، چون زبان پدیداری مصنوع است که در بهترین حالت تنها میتواند بطور ناقص واقعیت را بازنمایی کند.
|
کلیدواژه
|
افلاطون ,زبان ,واقعیت ,نامها ,کراتولوس ,جمهوری ,تمثیل
|
آدرس
|
دانشگاه تبریز, گروه فلسفه, ایران, دانشگاه تبریز, ایران
|
پست الکترونیکی
|
aria.farhang@gmail.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|