|
|
مناسبات اسطوره و هنر در تفکر؛ ارنست کاسیرر، والتربنیامین و تیودورآدورنو
|
|
|
|
|
نویسنده
|
عسکری الموتی حجت اله
|
منبع
|
هنرهاي زيبا - هنرهاي تجسمي - 1392 - دوره : 18 - شماره : 1 - صفحه:5 -14
|
چکیده
|
هنگامی که در نیمه نخست قرن بیستم بحث از لغزش عقل مدرن شد، اسطوره شناسی به شکلی جدّی مورد توجه قرار گرفت. تعاریف متنوعی برای اسطوره از سوی اسطوره شناسان و حتی برخی فلاسفه مطرح شد. دامنه ی این اسطوره-شناسی ها در سال های پس از آن، به گستره ی نقد ادبی نیز کشیده شد و ترجیحات کارکردگرایانه ی متفاوتی در هنرها پدیدار شدند که از همین جریانات نشات می گرفتند. ازجمله برخی از اعضای مکتب «فرانکفورت» همچون تیودور آدورنو، رویکردشان به نقد خردگراییِ پدید آمده در عصر روشنگری بود. در سوی دیگر، ارنست کاسیرر از طریق «فلسفهی انتقادی» به ویژه تلاش کرد جایگاه اسطوره را از سایر صورت های سمبلیک همچون زبان و هنر، خودبسنده و مستقل تعریف کند. در بررسی آرای کاسیرر، آدورنو و نیز والتر بنیامین- با وجود تمایزات فکری ایشان در باب مناسبات میان اسطوره و هنر- به نظر می رسد آن چه که می تواند مرور عوالم گوناگون فکری ایشان را در کنار هم توجیه کند، اولاً: تمرکز و عزمی است که این اندیشمندان برای شناساندن و کنترل اسطوره همچون قدرتی تاثیرذار بر افکار بشر به خرج دادند. درثانی، شرایط اجتماعی و سیاسی تقریباً مشترکی است که ایشان در آلمان جنگ های جهانی و سال های پس از آن تجربه نمودند. در این مقاله مناسباتی که متاثر از رویکرد متفکران مورد نظر به اسطوره، میان اسطوره و هنر ترسیم شد، از تطبیق آرای ایشان مورد تحلیل قرار گرفته است.
|
کلیدواژه
|
مدرنیسم ,اسطوره ,هنر ,ارنست کاسیرر ,مکتب فرانکفورت
|
آدرس
|
دانشگاه هنر اسلامی تبریز, عضو هیات علمی دانشکده هنرهای اسلامی، , ایران
|
پست الکترونیکی
|
hojjat_askary@yahoo.com
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Authors
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|