جستاری در شناخت نظری مفهوم جغرافیای فرهنگی در چارچوب مکتب سازهانگاری
|
|
|
|
|
نویسنده
|
لشگری تفرشی احسان
|
منبع
|
مطالعات جغرافيايي مناطق خشك - 1395 - دوره : 7 - شماره : 25 - صفحه:95 -109
|
چکیده
|
در فلسفه ی علم و به ویژه در علوم انسانی تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات موردمطالعه، دارای مبناهای هستی شناسانه و معرفت شناسانۀ متفاوت و حتی متضاد می باشد. به عبارت دیگر شناخت یک مفهوم در مکاتب مختلف می تواند دارای تعاریف متضاد باشد. ازاین جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین؛، یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده ی حوزه ی معرفتی، جغرافیای فرهنگی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف فلسفی سیاسی ازجمله در سازه انگاری متفاوت است. به طورکلی مهم ترین محورهای فکری سازه انگاری و مفروضات آن مشتمل بر اهمّیّت ساختار معنایی در شکل گیری و تکوین واقعیّت، نقش هویت در شکل دادن به منافع و کنش دولت ها، اهمّیّت دادن به تبیین تکوینی به جای تبیین عِلی و این که همه ی سازه انگاران واقعیّت را برساخته ی اجتماعی می دانند. در این پژوهش کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری نوعی نگاه نقادانه در رابطه با شناخت جغرافیای فرهنگی در مکتب سازه انگاری ارائه گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصولاً ساحت هستی شناسانه جغرافیای فرهنگی در زیرمجموعه ی علوم جغرافیایی ناشی از ساختار بین الاذهانی یک جامعه ی مشترک انسانی در یک قلمرو فرهنگی اجتماعی متمایز است.
|
کلیدواژه
|
قلمرو، هستیشناسی، سازهانگاری، جغرافیای فرهنگی.
|
آدرس
|
دانشگاه یزد, ایران
|
پست الکترونیکی
|
ehsanlashgari80@yahoo.com
|
|
|
|
|